خبر روز | 11 فیلم جهان Harry Potter از بدترین تا بهترین

حالا که اخبار ساخت سریال جدیدی از Harry Potter روز به روز بیشتر میشوند، نوبت به آن رسیده تا نگاهی دقیقتر به این مجموعه بیندازیم؛ مطلب امروز شامل اسپویلر برای جهان The Wizarding World میشود.
۱۱) فیلم Fantastic Beasts The Secrets of Dumbledore: بدترین اشتباه جهان جادو
Fantastic Beasts: The Secrets of Dumbledore (2022) ضعیفترین اثر در فرنچایز دنیای جادو محسوب میشود که با سردرگمی روایی، عدم توسعه شخصیتها و ناتوانی در بازآفرینی جادوی قسمتهای اورجینال دست و پنجه نرم میکند. این فیلم از بحران هویت رنج میبرد؛ نمیداند میخواهد یک ماجراجویی خیالانگیز پر از موجودات جادویی باشد یا یک اثر هیجانی سیاسی تاریک درباره صعود گریندلوالد به قدرت. نتیجه، طرحی آشفته و گسسته که به سختی وجود خود را توجیه میکند و زیر بار توضیحات اضافی خفه شده است؛ این آرک پس از دو فیلم و بیلدآپ، تنها یک داستان جانبی بوده است.

۱۰) عنوان Fantastic Beasts The Crimes of Grindelwald: دنبالهای که نباید ساخته میشد
Fantastic Beasts: The Crimes of Grindelwald (2018) به عنوان دومین فیلم ضعیف دنیای جادو تنها به دلیل ضعیفتر بودن دنبالهاش از رتبه آخر فرار کرده است. این فیلم از طرحی پیچیده و شلوغ رنج میبرد که شخصیتها و روایتهای توسعهنیافته زیادی را معرفی کرده و مخاطب را بیشتر گیج میکند تا مجذوب. منتقدان و طرفداران به یک اندازه از بیانسجامی روایی آن انتقاد کردند. برخلاف داستانسرایی منسجم سری Harry Potter، این فیلم انبوهی از ایدههای نامرتبط است: از پیچوخم اجباری داستان کریدنس تا تغییر جهت ناگهانی و عجیب کویینی گلدشتاین، که هیچکدام وزن عاطفی لازم را نداشتند.

۹) فیلم Fantastic Beasts and Where to Find Them: آغاز سهگانهای بدتر از سیکوئلهای Star Wars
Fantastic Beasts and Where to Find Them (2016) در رتبه دهم فیلمهای دنیای جادو قرار میگیرد، که آن را در کنار دنبالههایش در رده پایین جای میدهد چون با لحن ناهماهنگ، تمرکز روایی ضعیف و ناتوانی در بازآفرینی جادوی سری اصلی هری پاتر دست و پنجه نرم میکند. هرچند این فیلم با معرفی فضای تازه نیویورک دهه ۱۹۲۰ و قهرمان دوستداشتنیاش نیوت اسکمندر (با ایفای نقش ادی ردمین) شروع خوبی دارد اما در تعادل بخشیدن بین ماجراجویی خیالانگیز جانوران جادویی و طرح تاریکتر و پیچیدهتر ابسکیوروس، نیروی جادویی انگلی که ارتباطی با «جانوران شگفتانگیز» عنوانی ندارد، ناموفق است. بزرگترین ضعف فیلم بحران هویت آن است: نمیداند میخواهد یک ماجراجویی سبکوزن باشد یا کاوشی تاریک درباره ظلم به جادوگران؛ نتیجه، تغییر لحنی آزاردهنده است که هر دو خط داستانی را تضعیف میکند.

۸) عنوان Harry Potter and the Deathly Hallows Part 1: بخشی ناقص از یک داستان حماسی
Harry Potter and the Deathly Hallows: Part 1 (2010) در رتبه هشتم بهترین فیلمهای این فرنچایز قرار میگیرد، اثری فنی و قوی اما ناهماهنگ که به دلیل هویت نیمهتمامش به عنوان بخشی از یک داستان بزرگتر رنج میبرد. هرچند این فیلم با تصاویر خیرهکننده، فضای تاریکتر و اجرای قوی سه قهرمان اصلی میدرخشد اما مشکلات ریتم و فقدان یک آرک روایی رضایتبخش، مانع از رسیدن آن به اوج قسمتهای قبلی میشود. فیلم در ایجاد فضایی پر از اضطراب عالی عمل میکند؛ بهویژه در سکانسهایی مثل حمله به وزارت سحر و جادو و انیمیشن «قصه سه برادر» که یکی از خلاقانهترین لحظات فرنچایز محسوب میشود. اما تصمیم به تقسیم کتاب پایانی به دو فیلم، منجر به اکت میانی طولانی شده است؛ جایی که سکانسهای کمپینگ سهنفره، شتاب داستان را به حد خزیدن میرساند و فیلم را بیشتر شبیه یک مقدمه میکند تا یک اثر مستقل.

۷) فیلم Harry Potter and the Half-Blood Prince: آغاز دوران خاکستری دنیای جادویی
Harry Potter and the Half-Blood Prince (2009) در رتبه هفتم بهترین فیلمهای فرنچایز قرار میگیرد؛ اثری بصری و مجلل اما با لحنی ناهماهنگ که در تعادل بخشیدن بین روایت تاریکتر و انحرافات کمیک ناموفق است. هرچند کارگردان دیوید ییتس برخی از چشمنوازترین سینماتوگرافیهای سری را ارائه میدهد، با رنگهای کهربایی و راهروهای پرازسایه هاگوارتز، اما ریتم فیلم به دلیل تقسیم تمرکز بین گذشته ولدمورت و درامهای نوجوانانه شخصیتها آسیب میبیند. این اقتباس، عناصر مهم کتاب، مثل تاریخچه غنی شاهزاده دورگه، را حذف کرده و اهمیت آن را به نفع روایتهای عاشقانه طولانی کمرنگ میکند… گویی این بخشها بیشتر به یک درام نوجوانانه CW شباهت دارند تا فصل سرنوشتساز جنگ جادوگری.

تام فلتون در نقش دراکو مالفوی بهترین بازی عمرش را ارائه میدهد، تصویر او از یک مرگخوار اجباری، حس تراژدی واقعی ایجاد میکند، اما این خط داستانی جذاب با تغییر لحنهای ناگهانی قطع میشود… صحنههایی مانند عشق آزاردهنده لاوندر براون و رون یا حمله ناگهانی مرگخوارها به خانه ویزلیها که به هیچجا نمیرسد. قویترین لحظات فیلم، کاوش در گذشته ولدمورت از طریق قدح دامبلدور است؛ تبدیل تام ریدل جوان به ارباب تاریکی یکی از روانشناسانهترین آرکهای فرنچایز محسوب میشود. جیم برادبنت در نقش هوراس اسلاگهورن نیز بافت دلپذیری به فیلم میبخشد؛ بهویژه در اعتراف تلخ او درباره لیلی پاتر. اما این نقاط قوت نمیتوانند ضعفهای ساختاری فیلم را جبران کنند.
۶) عنوان Harry Potter and the Goblet of Fire: مسابقهای هیجانانگیز و بازگشت لرد تاریکی
Harry Potter and the Goblet of Fire (2005) در رتبه ششم بهترین فیلمهای فرنچایز جای میگیرد؛ اثری هیجانانگیز و فوقالعاده که به وقایعی غیرمنتظره و جذاب میپردازد. کارگردان مایک نیوول اولین فیلم با مقیاس واقعی بلاکباستر را ارائه میدهد؛ مسابقات سه جادوگر صحنههای خیرهکنندهای مثل تعقیب اژدها و ماجرای آبزیان را خلق میکند اما قصهگویی عجولانه، لحظات کلیدی عاطفی را به حاشیه میراند. این اقتباس، روایتهای پیچیده کتاب، مثل وینکی و شرطبندی لودو باگمن، را حذف کرده و حتی گذشته ولدمورت هم نادیده گرفته میشود… در همین حین به درامهای نوجوانانه بیمزه مثل قهر رون یا صحنههای خجالتآور یول بال بیش از حد پرداخته میشود.

رالف فاینز در اولین حضور ترسناکش به عنوان ولدمورت میدرخشد؛ احیای او در گورستان یکی از ترسناکترین لحظات فرنچایز است! اما فیلم از شخصیتهای کلیدی مثل مد-آی مودی (که افشای نقشش بدون بیلدآپ مناسب، تاثیرش را از دست میدهد) بهره کافی نمیبرد و نقش دابی به یک حضور گیجکننده کاهش میابد. تغییر ناگهانی لحن از چالشهای مسابقه به قتل بیرحمانه سدریک دیگوری آزاردهنده است؛ مرگ او در مقایسه با کتاب، وزن عاطفی لازم را ندارد. هرچند سینماتوگرافی، گسترش دنیای جادوگری، از شکوه جام جهانی کوییدیچ تا ترس مارپیچ، را به خوبی نشان میدهد اما قصهگویی عجولانه، آرک شخصیتیهایی مثل رشد اعتمادبهنفس نویل یا فعالیت هرماینی در S.P.E.W. را ناتمام میگذارد.
۵) فیلم Harry Potter and the Chamber of Secrets: از عنکبوتهای غولآسا تا مار باسیلیسک
Harry Potter and the Chamber of Secrets (2002) در رتبه پنجم بهترین فیلمهای فرنچایز قرار میگیرد؛ اقتباسی وفادار و بصری غنی که نسبت به قسمت اول پیشرفت دارد. کارگردانی کریس کلمبوس، دنیای جادو را با صحنههایی خیرهکننده، مثل فورد پرنده یا عمق ترسناک تالار اسرار، گسترش میدهد و در عین حال، جذابیت فانتزی سنگ جادو را حفظ میکند. بازیگران کودک، دنیل ردکلیف، روپرت گرینت و اما واتسون، اجراهای مطمئنتری دارند! اگرچه دیالوگپردازیهای گاه خشک آنها، نشاندهنده مهارت در حال رشدشان است.

بزرگترین نقطه قوت فیلم، روایت تاریکتر و منسجمتر آن در مقایسه با قسمت اول است؛ بهویژه در کاوش گذشته تام ریدل و نبرد ترسناک با باسیلیسک که یکی از بهیادماندنیترین سکانسهای سری محسوب میشود. بازی مسحورکننده کنت برانا در نقش گیلدروی لاکهارت، طنز لازم را تزریق میکند اگرچه افراط در مسخرهبازی او با فضای ترسناک فیلم، مثل سنگشدن دانشآموزان یا تسخیر جینی، در تضاد است. نقش آفرینی سرد و مرموز جیسون آیزاکس در نقش لوسیوس مالفوی، حساسیت داستان را بالا میبرد اما حضور محدود او باعث میشود شرارتش بهطور کامل درک نشود.
۴) عنوان Harry Potter and the Philosopher’s Stone: آغازی بینقص و کودکانه برای جهان جادو
Harry Potter and the Philosopher’s Stone (2001) جایگاه خود را به عنوان چهارمین فیلم برتر این فرنچایز تثبیت میکند؛ معرفی جادویی اما نامطمئن که شگفتی دنیای رولینگ را به تصویر میکشد و با مشکلات ریتم و محدودیتهای بازیگران جوان دست و پنجه نرم میکند. کریس کلمبوس با کارگردانی وفادارانه و مملو از جزئیات دقیق، باشکوهی هاگوارتز را به شکلی بینقص معرفی مینماید؛ از شمعهای شناور تالار بزرگ تا پلههای متحرکی که حتی پس از دههها همچنان حیرتانگیز هستند. بزرگترین نقطه قوت فیلم، حس کشف کودکانه آن است؛ به ویژه در صحنههای ابتدایی مثل آشکار شدن کوچه دیاگون یا اولین مواجهه هری با کلاه گروهبندی، لحظاتی که زبان بصری دنیای جادو را به بهترین شکل برای نسلها تعریف کردند.

با این حال، وفاداری افراطی فیلم به کتاب گاهی علیه آن عمل میکند؛ با توضیحات ناشیانه (مثل قوانین آیینه جادویی که دوبار توضیح داده میشود). اکت سوم این فیلم و رویارویی سهنفره با کوییرل بیشتر شبیه مرحلهای از یک بازی ویدیویی است تا روایتی سینمایی. بازیگران کودک اگرچه دوستداشتنی هستند و چشمانی گردشده دارند اما اجراهای ناهمگونی ارائه میدهند (نگاههای مداوم خیرهوار رون، دیالوگهای خشک هری)… البته آلن ریکمن در نقش اسنیپ و رابی کالترین در نقش هاگرید بلافاصله هر صحنهای را ارتقا میدهند (روحشان شاد). موسیقی ماندگار جان ویلیامز بار اصلی ایجاد طنین عاطفی را بر دوش میکشد! به ویژه در لحظات آرامتر مثل نگاه هری به آیینه یا تم هدویگ که روی قطار هاگوارتز به اوج میرسد.
۳) فیلم Harry Potter and the Order of the Phoenix: حماسیترین نبرد میان خدایان جادو
Harry Potter and the Order of the Phoenix (2007) با ارائه تاریکترین و سیاسیترین قسمت فرنچایز تا آن زمان، جایگاه خود را به عنوان سومین فیلم برتر این سری بهدست میآورد. اولین کارگردانی دیوید ییتس سبک تصویری خشنتر و فوریتری را به ارمغان میآورد که کاملاً با چرخش تاریک داستان همخوانی دارد؛ از شروع ترسناک و متفاوت تا نبرد نفسگیر نهایی در وزارت سحر و جادو. این فیلم با مهارت طولانیترین کتاب را در کوتاهترین زمان اجرا بدون از دست دادن جوهره آن فشرده میکند و روی خشم و انزوای هری با شدتی حیرتآور تمرکز دارد.

دنیل ردکلیف یکی از بهترین ایفای نقشهای دوران حرفهای خود را ارائه میدهد؛ به ویژه در صحنه خشمگینانه او مقابل دامبلدور. ایملدا استنتون در نقش دولورس آمبریج به ترسناکترین شرور سری تبدیل میشود، دقیقاً به دلیل حضور شیرین و بیمارگونهاش، تا جایی که صدای «هم هم» او از هر نفرین جادوگر تاریکی ترسناکتر میشود.
۲) عنوان Harry Potter and the Deathly Hallows Part 2: بهترین و احساسیترین پایان ممکن
Harry Potter and the Deathly Hallows: Part 2 (2011) به عنوان دومین فیلم برتر فرنچایز، پایانی تقریباً بینقص ارائه میدهد که اکشن نفسگیر را با پرداخت عاطفی عمیق متعادل میسازد. دیوید ییتس فیلمی نهایی و خیرهکننده میسازد که هر فریم آن پس از هفت فیلم بیلدآپ احساسی حماسی دارد؛ از فرار آتشین از گرینگوتز بر پشت اژدها تا زیبایی تکاندهنده خاطرات اسنیپ در قدح خاطرات. نبرد هاگوارتز مدرکی از استادی فیلمسازی بلاکباستر است؛ جایی که عظمت آشفته آن هرگز بر لحظات صمیمی شخصیتها سایه نمیاندازد: ایستادگی نویل، لحظه به یاد ماندنی خانم ویزلی («دختر من نه!»)، و صحنه دردناک فرد، لوپین و تانکس بیحرکت در تالار بزرگ.

آلن ریکمن با بازی در نقش اسنیپ نقطه اوج حرفهای خود را رقم میزند؛ جایی که سکانس «قصه شاهزاده» عشق تراژیک او به لیلی را به گونهای آشکار میکند که کل سری را بازتعریف مینماید! آن هشت کلمه ساده («بعد از این همه زمان؟» «همیشه.») از هر طلسمی سنگینتر است. اگرچه فیلم برخی جزئیات کتاب را سریع مرور میکند (راهحل ابرچوبدستی عجولانه به نظر میرسد) اما هر ضربه عاطفی ضروری را به درستی اجرا میکند! به ویژه راهپیمایی هری به سوی مرگ در جنگل ممنوعه، جایی که آسیبپذیری آرام ردکلیف و تم «لیلی» اثر جان ویلیامز یکی از تکاندهندهترین صحنههای قربانی شدن در سینما را خلق میکند. قسمت پایانی اگرچه بحثبرانگیز است اما به اندازه کافی حس کامل شدن را بدون ایراد ایجاد میکند و گریم کمی ضعیف پیری به خاطر تقارن تکاندهنده دیدن تکمیل سفر هری بخشیده میشود.
۱) فیلم Harry Potter and the Prisoner of Azkaban: نقطه طلایی و دستنیافتنی مجموعه
Harry Potter and the Prisoner of Azkaban (2004) به عنوان شاهکار بیچون و چرای فرنچایز دنیای جادو، اثر سینمایی خیرهکنندهای است که این سری را از ماجراهای جذاب کودکانه به داستانگویی عمیق ارتقا داد. آلفونسو کوارون با تزریق شعر تصویری نفسگیر به فرنچایز، از سفر تکاندهنده و سورئال اتوبوس شب تا دگردیسی فصلی درخت بید کتکزن، و جان ویلیامز با بازآفرینی فضای موسیقایی با تم ملانکولیک «پنجرهای به گذشته»، این فیلم را خلق کردند. اینجا جایی است که بازیگران کودک واقعاً به خود میآیند: دنیل ردکلیف خشم و آسیبپذیری هری را منتقل میکند اما واتسون در نقش هرمیون عمق جدیدی نشان میدهد! تام فلتون نیز در نقش دراکو که ادای دیالوگ «نمیدانستم تو میتوانی بخوانی» او همچنان کلاس استادی در بیرحمی نوجوانی را به نمایش میگذارد.
