خبر روز | بازگشت پادشاه زامبیها «بیگانه» را نساختم؛ چون آدمش نبودم

دنی بویل در گفتوگویی مفصل که بخشهای مختلف دوران حرفهایاش را دربر میگیرد،بازگشت پادشاه زامبیها «بیگانه» را نساختم این فیلمساز برنده اسکار، به نکاتی جالب اشاره میکند؛ از جمله اینکه: ایوان مکگرگور پیش از بازی در «رگیابی» موهای «شگفتانگیزش» را تراشیده بود، چگونه کیلین مورفی تنها با گفتن یک جمله، نقش اصلی «28 روز بعد» را گرفت، و اینکه چرا هیچ برنامهای برای ساخت فیلمی در مجموعهی جیمز باند ندارد: «کسی سراغم نیامد!»
ماجرای اینکه دنی بویل عاشق سینما شد به یازده سالگیاش بر میگردد وقتی در سالروز یازدهمین سال تولدش او و خواهر دوقلویش برای اولین بار با هدیهای خاص از سوی والدینشان مواجه شدند: رفتن به سینما. بویل به همراه پدرش فیلم حماسی جنگی «نبرد آردن» با بازی هنری فوندا را تماشا کرد و در همان زمان مادر و خواهرش به تماشای «آوای موسیقی» یا همان«اشکها و لبخندها» رفتند؛ فیلمی که یک سال پیش از آن برنده اسکار بهترین فیلم شده بود.

آرون تیلور جانسون و الفی ویلیامز در فیلم «28 سال بعد»
این دو سالها روی ایدههای مختلف کار کردند تا اینکه در اوایل سال ۲۰۲۴ با اقدامی غافلگیرکننده دو فیلمنامه را همزمان به استودیوها پیشنهاد دادند. رقابت شدیدی میان استودیوها درگرفت و در نهایت سونی متعهد شد که «28 سال بعد» و دنبالهی آن با عنوان «28 سال بعد: معبد استخوان» را پشت سر هم تولید کند. اگر این دو فیلم موفق باشند، امکان ساخت قسمت سوم نیز وجود دارد.
این پروژه بار دیگر بویل را با تام راثمن، مدیر فیلم سونی، متحد کرد؛ کسی که پیشتر هشت فیلم با بویل ساخته بود، از جمله «میلیونر زاغهنشین». راثمن اذعان دارد که گرچه «28 سال بعد» از نظر فنی ادامه یک آیپی شناختهشده است، اما ترکیب قدرتمند بویل و گارلند باعث شد این پروژه برای سونی غیرقابل چشمپوشی باشد. او این فیلم را بخشی از روندی جدید در سونی میداند که در داخل شرکت از آن با عنوان «وحشت مؤلفمحور» (auteur horror) یاد میشود ـ فیلمهایی مبتنی بر دیدگاه کارگردان، مانند «نوسفراتو» ساخته رابرت اگرز و «گناهکاران» به کارگردانی رایان کوگلر.

سؤال: ایوان مکگرگور در فیلم اول شما قبر کمعمق و دو فیلم بعدیتان هم بازی داشت. اولین برداشتتان از او چه بود؟
بیتردید بااستعداد. بسیار جذاب، صمیمی و با شخصیتی دوستداشتنی. موهایی فوقالعاده داشت ـ مخصوصاً از زبان کسی که خودش موهای فوقالعادهای ندارد، این حرف خیلی معنا دارد! نمایندههایش او را در نقشهای رمانتیک تاریخی میگذاشتند که برای آنها عالی بود. ولی او قبل از اینکه ما اصلاً نقش رنتون را در «رگیابی» به او پیشنهاد بدهیم، سرش را تراشید و وزن کم کرد. و باز هم به کاهش وزن ادامه داد. در این کار خیلی وسواس داشت. و حق با او بود. او این نقش را به دست آورد چون برایش جنگید. گاهی یک بازیگر بیشتر از کارگردان میداند؛ آنها ارتباطی با نقش دارند که شما در جریان ساخت فیلم تازه آن را کشف میکنید.

فیلم «ساحل» باعث شد با الکس گارلند، نویسنده رمان آن، آشنا شوید. چطور با کتابش آشنا شدید؟
یکی از دوستانم که بازیگر است، کریستوفر فولفورد، کتاب را به من معرفی کرد. او در فیلم جدیدم هم بازی کرده ـ تا حدی به عنوان پاداش اینکه من را با الکس گارلند آشنا کرد! او گفت: «باید این کتاب رو بخونی.» آن زمان نسخههای زیادی از کتاب چاپ نشده بود. من خواندم و گفتم: «عالیه، باید ازش فیلم بسازیم.»

بعد از اینکه با «میلیونر زاغهنشین» اسکار بهترین فیلم را بردید، فیلم جمعوجور «۱۲۷ ساعت» را با بازی جیمز فرانکو ساختید. در آن مقطع، واقعاً مطمئن بودید چنین فیلمی که تقریباً تمامش در یک دره میگذرد، میتواند موفق شود؟
بعد از بردن اسکار، آدم کمی مغرور میشود ـ که البته میشود آن را هم در مسیر خوب خرج کرد و هم در مسیر بد.
نییا یک فیلم فرنچایزی با «مارولز» ساخته و صادقانه گفته بود که از اول میدانسته این فیلم واقعاً فیلم او نیست، بلکه فیلم کوین فایگی و مارول است. پس شما و الکس به عنوان تهیهکنندهها چطور به او اجازه دادید کار خودش را انجام دهد؟
یادم هست که او گفته بود: «من قرار نیست فیلم دنی بویل را بسازم.» او کاملاً واضح و مشخص این موضوع را گفته بود. و واقعاً هم این کار را نکرد. فیلم خودش را ساخته و فیلم بسیار قویای است. فکر میکنم به خاطر تجربهاش است که حالا دقیقاً میداند چه میخواهد و چگونه میخواهد آن را اجرا کند و این را از اول به شما میگوید. او قرار نیست شما را قانع کند که نقش را به او بدهید و بعد شما ناامید شوید یا هر چیز دیگری. او مستقیم میگوید چه کاری میخواهد انجام دهد. و بازیگران هم آنقدر او را دوست داشتند که من کمی حسادت کردم چون به نظر میرسید آنها او را بیشتر از من دوست دارند. (میخندد.)
فیلم میلیونر زاغهنشین دنی بویل که اسکار برد
منبع: خبرآنلاین