خبر روز | تاوان فیلمی دربار خطای جبرانناپذیر

تاوان فیلمی دربار خطای جبرانناپذیر گاه یک دروغِ کودکانه، میتواند مسیر چند زندگی را برای همیشه تغییر دهد. گاه، حسادت، تخیل، اخلاقگرایی سطحی، یا حتی فقط اشتباه گرفتن آنچه دیدهای، کافیست تا حقیقت قربانی شود و زندگیهایی، نه با مرگ، که با بیعدالتیِ خاموش، ویران گردد.

داستان فیلم از این قرار است: «در سال ۱۹۳۵ دختری سیزده ساله به نام برایِنی تالیس و خانوادهاش در آسایش در خانۀ بزرگی زندگی میکنند. براینی میخواهد نویسنده شود. در دنیای دخترانۀ براینی، پسر خدمتکار زن خانه، روبی ترنر که تحصیلکردۀ کمبریج است، قهرمانِ منجیِ اوست. روزی براینی به هنگام گردش در باغ، خواهرش سیسیلیا را در آغوش روبی میبیند و از روی سادهدلی و حسادت، روبی را به گناه ناکرده (تجاوز به لولای پانزده ساله که از اقوام خانوادۀ تالیس است) متهم میکند. روبی به زندان میافتد. در زندان با آغاز جنگ جهانی دوم به روبی حق انتخاب گذراندن باقی دوران محکومیت یا پیوستن به جبهۀ جنگ با آلمان را میدهند. روبی راه دوم را برمیگزیند و راهی جبهه میشود. همزمان سیسیلیا از خانوادۀ خود جدا شده و به دنبال روبی به لندن میآید و یک زندگی تازه را به تنهایی شروع میکند. روبی و سیسیلیا همدیگر را هنگامی مییابند که روبی عازم جبهۀ فرانسه در دانکرک است. براینی که هجده ساله شده و از شهادت دروغین خود پشیمان است، به دنبال خواهرش میگردد؛ اما سیسیلیا که از گذشته ناراحت است، وی را نمیبخشد.


سرانجام روبی در ژوئن ۱۹۴۰ به علت مسمومیت خونیِ ناشی از زخم عفونی در نبرد دانکرک درگذشت، سیسیلیا چهار ماه بعد به دلیل بمباران ایستگاه متروی لندن و سیل زیرزمینیِ ناشی از آن در اکتبر ۱۹۴۰ غرق شد، و عشق این زوج نافرجام ماند. براینی تالیس در پیری که تبدیل به نویسنده ای موفق شده، رمانی دربارهٔ عشق خواهرش نوشت و اعتراف کرد آن پایان خوشِ تخیلی را نوشته تا به سیسیلیا و روبی که هرگز به هم نرسیدند، خوشبختی ای را که نصیبشان نشد، هدیه بدهد. واقعیت این بود که براینی هرگز نتوانست اشتباه خود را جبران کند؛ اما در بخشی خیالی از رمان او، روبی و سیسیلیا با هم زندگی می کنند و براینی سعی می کند از آنها عذرخواهی کند. در سکانس خیال انگیز پایانیِ فیلم/رمان، سیسیلیا و رابی با خوشحالی در خانه ای کنار دریا زندگی می کنند که قصد داشتند پس از پایان مشکلات، با هم به آنجا بروند.»

موسیقی فیلم تاوان، ساختۀ داریو ماریانلی، از مهمترین عناصر احساسی و ساختاری آن است. درخشانترین ایدۀ موسیقایی، ترکیب صدای تایپ ماشین تحریر با ارکستر زهی است؛ نمادی از حضور براینی، که راوی، خطاکار و نویسندۀ این روایت است. گویی با هر ضربۀ کلید، سرنوشت شکل میگیرد، یا پاک میشود. موسیقی نه فقط همراه تصویر، که خودِ روایت است؛ گاهی هراسانگیز، گاهی غمزده، و گاهی با شکوهی فروخورده. این موسیقی، برندۀ جایزهی اسکار بهترین موسیقی متن شد و شاید یکی از معدود دفعاتیست که صدا در یک فیلم این طور بدل به لایهای از معنا شده است.
تاوان در مجموع، با تحسین گستردهای روبرو شد. هفت نامزدی اسکار دریافت کرد و جایزۀ گلدن گلوب بهترین فیلم درام را از آن خود کرد. بازیهای جیمز مکآووی و سائورز رونان (در نقش براینی نوجوان) ستایش شدند و فیلم در فهرست بهترینهای بسیاری از منتقدان جهان قرار گرفت. اما فراتر از جوایز، این فیلم، در دل مخاطب زنده میماند. نه با فریاد، که با نجوا. با حسرتی که در آن باقی میماند و سؤالی که هرگز پاسخ روشنی ندارد: آیا ممکن است تاوان بدهیم و رها شویم؟ یا بعضی گناهان برای همیشه میمانند؟
نورا جمالی
منبع: عصر ایران