خبر روز | جکی جان Legends نمایشی تبلیغاتی در لباس رزمی

فیلم Karate Kid: Legends سعی کرده با اضافه کردن دو استاد —آقای هان (جکی چان) و دنیل لارسو (رالف مککِیو)— و آموزش همزمان دو سبک رزمی، یعنی کونگفو و کاراته، فرمول تکراری و کلاسیک «استاد و شاگرد» را دچار تغییر کند و مسیر تازهای برای روایت بسازد. در نگاه اول این ایده شاید جذاب به نظر میرسد، چون هم بار نوستالژی دارد و هم میتواند زمینهساز کشمکشهای درونی و فلسفی میان شاگرد و مربیانش باشد؛ مثلاً تضاد میان سنتهای چینی و ژاپنی، یا اختلاف در روشهای تعلیم، یا حتی تأثیر این اختلاف بر شکلگیری هویت رزمی قهرمان داستان. اما این ایده در عمل نهتنها پرداخت نشده، بلکه بهشکلی سطحی و صرفاً نمایشی در دل داستان رها شده است.

تعداد کثیری از فیلمهای رزمی یک فرد شکستخورده را که درگیر مشکلات بسیاری است را روی پرده آوردهاند. قهرمان داستان ما عاشق شخصی میشود، توسط یک قلدر یا یک گروه آزار میبیند و نمی تواند از خود دفاع کند، زیر نظر یک استاد تعلیم میبیند و بعد همه را ضربه فنی میکند. این فرمول تکراری تا جایی جواب داده است و برای مخاطب تا حدی جذاب بوده است. اما از یک جایی به بعد این فیلمها با افتادن در ورطه تکرار و اکثرا هم بدون کوچک ترین نوآوری روی پرده سینما رفتهاند. و با تکرار این فرمول که من صفت مقلد را برایشان به کار میبرم، شکست خوردهاند. Karate Kid: Legends هم جزو همین دسته است که سعی کرده با تکرار همان فرمول موفق شود. اما با یک تفاوت!

در طول فیلم، رابطهی میان دو استاد عملاً به چند شوخی ساده و تمرینهای کوتاه محدود میشود. هیچ گفتوگوی جدی یا تضاد قابل لمس میان آنها شکل نمیگیرد و مخاطب حس نمیکند که این دو سبک واقعاً تفاوتی اساسی یا تأثیر فلسفی بر روند رشد لی فونگ داشته باشند. لی هم بهعنوان شخصیت اصلی، بهجای آنکه درگیر یک بحران هویتی یا انتخاب دشوار میان دو راه باشد، خیلی راحت و بیدردسر هر دو روش را میپذیرد و پیش میرود، بدون اینکه این تلفیق از درون خودش بجوشد یا نتیجهی یک درگیری درونی باشد.

در نهایت هم، آنچه بهعنوان نتیجهی این آموزش دوجانبه در سکانس پایانی نمایش داده میشود، نه حاصل یک مسیر طولانی و پرچالش، بلکه بیشتر شبیه یک مونتاژ سطحی از تمرینات و یک تکنیک ترکیبی، بیمقدمه و بیریشه است؛ تکنیکی که قرار است پیام فیلم را کامل کند، اما بهخاطر نبود زمینهچینی کافی، بیشتر شبیه یک حرکت شعبدهبازی است تا نقطه اوج دراماتیک. به همین خاطر، چیزی که میتوانست به یکی از نقاط قوت فیلم تبدیل شود، در عمل به ترفندی کمعمق برای جذب مخاطب و بهرهبرداری از چهرههای محبوب گذشته بدل شده. نوآوریای که فقط در ظاهر وجود دارد، اما در اجرا بهشدت ناقص، بیاثر و تبلیغاتی است.

Karate Kid: Legends فیلمی است که نقاط قوت در آن سو سو میزنند. از نقاط قوت فیلم میتوان به عملکرد بازیگران اصلی، طراحی صحنه و فیلمبرداری خوب آن اشاره کرد. فیلم Karate Kid: Legends نه تنها از فرمول قدیمی و تکراری مجموعه و آثار رزمی استفاده کرده بلکه فاقد انسجام روایی است. همچنین، لحظات شتابزده در روایت مانع از آن میشود که تماشاگر بهطور کامل با شخصیتها همذاتپنداری کند. اتکا به کلیشهها و داستان قابل پیشبینی در فیلم، به همراه توسعه ناکافی شخصیتهای فرعی، و تلاشی مذبوحانه و نصفه نیمه برای اجرای ایدههای نوآورانه از جمله انتقاداتی است که به شدیدترین شکل ممکن میتوان به فیلم وارد نمود.
منبع: گیمفا