خبر روز

خبر روز | تصاویر داستان واقعی فیلم Eden روایت جزیره‌ای که رویای بهشت در آن به کابوس تبدیل شد

فیلم بهشت (Eden) ساخته کارگردان فیلم تحسین‌شده ذهن زیبا به‌تازگی در سینماهای آمریکا اکران شده است. این اثر بر پایه ماجرایی واقعی ساخته شده که در دهه‌ ۱۹۳۰ در جزیره‌ فلورانا رخ داد. داستان روایتگر مهاجرانی است که رؤیای ساختن بهشتی دورافتاده داشتند، اما آرزوهایشان به کابوسی مرگبار انجامید. آنچه در واقعیت اتفاق افتاد، از خود فیلم هم حیرت‌انگیزتر بود.

بازیگران فیلم Eden

ران هاوارد، کارگردان سرشناس آمریکایی، با فیلم Eden بار دیگر به سراغ داستانی پرحاشیه رفته است. این فیلم با حضور بازیگران برجسته‌ای چون جود لا در نقش دکتر «فردریش ریتر»، آنا د آرماس، در نقش «بارونس الوئیز»، ونسا کربی و سیدنی سوئینی ساخته شده است.

داستان واقعی پشت فیلم Eden

فیلم Eden بر پایه‌ یکی از عجیب‌ترین رویدادهای واقعی دهه‌ ۱۹۳۰ ساخته شده است. ماجرا به تابستان ۱۹۲۹ بازمی‌گردد؛ زمانی که فردریش ریتر (با بازی جود لا)، پزشک آلمانی، و معشوقه‌اش، دورا اشتراوخ (با بازی ونسا کربی)، برلینِ دوران وایمار را ترک کردند و راهی آمریکای جنوبی شدند. آنها همان موقع پیش از ترک آلمان با قواعد اجتماعی وداع کرده بودند؛ هر دو متأهل بودند اما بی‌پروا روابط عاشقانه داشتند.

ورود مهاجران دیگر و آغاز درگیری‌ها

شهرت غیرمنتظره‌ ریتر و دورا در اروپا، الهام‌بخش کسانی شد که سودای زندگی متفاوت در سر داشتند. نخستین تازه‌واردان در سال ۱۹۳۱ از راه رسیدند؛ هاینز (با بازی دنیل برول) و مارگرت ویتمر (با بازی سیدنی سوئینی) به همراه پسر بیمارشان هنری. آنها نیز مانند ریتر و دورا همسران خود را ترک کرده بودند تا زندگی تازه‌ای در فلورانا آغاز کنند.

ناپدید شدن‌های مرموز و مرگ‌های زنجیره‌ای

در اوایل سال ۱۹۳۴ و هم‌زمان با خشکسالی شدید، بارونس و رابرت فیلیپسون به‌طور ناگهانی ناپدید شدند. او پیش‌تر به ویتمرها گفته بود دوستانی با قایق آمده‌اند و قصد دارد همراه فیلیپسون به تاهیتی برود، اما هیچ قایقی در جزیره دیده نشد. اندکی بعد، لورنز با خونسردی شروع به فروش وسایل ارزشمند بارونس کرد؛ از جمله کتابی که او هرگز حاضر به ترک آن نبود. همین موضوع شک ساکنان را برانگیخت و بسیاری باور داشتند ماجرای سفر به تاهیتی ساختگی بوده و احتمالاً ویتمرها یا حتی خود لورنز در ناپدیدشدن بارونس نقش داشته‌اند.

سرنوشت بازماندگان و میراث فلورانا

پس از پنج سال زندگی پر از تنش، مرگ‌های مشکوک و ناپدید شدن‌های پیاپی، تنها اندکی از مهاجران اولیه زنده ماندند. دورا اشتراوخ که خود را در خطر می‌دید، تصمیم گرفت جزیره را برای همیشه ترک کند. او به اروپا بازگشت و در سال ۱۹۳۵ کتابی با عنوان شیطان به بهشت آمد (Satan Came to Eden) منتشر کرد؛ اثری که روایت شخصی او از حوادث فلورانا بود و در همان زمان جنجالی بزرگ برانگیخت.

منبع: روزیاتو

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *