خبر روز | از پرویز تا پیرپسر با قهرمانهایی که به خاطر شرایط خانوادگی یا رفتار خانواده بیمار یا انتقامجو شدهاند

به بهانه درخشش پیرپسر، در این پرونده سراغ قهرمانهایی رفتهایم که به خاطر شرایط خانوادگی یا رفتار خانواده، سرخورده، بیمار یا انتقامجو شدهاند.

افعی تهران | آرمان | سامان مقدم | 1402
«آرمان» برای انتقام از مادرش تبدیل به یک قاتل میشود.
در سریال «افعی تهران» که براساس فیلمنامه پیمان معادی به کارگردانی سامان مقدم ساخته شد، با منتقد و کارگردانی به نام آرمان بیانی مواجه بودیم که میخواست در پنجاه سالگی اولین فیلمش را درباره قاتلی زنجیرهای به نام افعی تهران بسازد. شنیدن خبر مرگ پدر و اجبار برای نگهداری از پسر، آنهم درست زمان کلید خوردن فیلم، چنان تاثیری روی او میگذاشت که سراغ تراپیست میرفت. مدام برای تراپیست تعریف میکرد که فردی شکستخورده است و این شکست را به مشکلات دوران کودکیاش ربط میداد.

خونسرد | کسرا | امیرحسین ترابی | 1401
سرکوب «کسرا» در «خونسرد» موجب میشود تا او در بزرگسالی دست به طغیان بزند.
در سریال «خونسرد» به کارگردانی امیرحسین ترابی، کسرا با بازی امیر آقایی یک پزشک پزشکی قانونی بود که به تنهایی به مجری قانون تبدیل میشد و مجرمانی را که از محاکمه تبرئه میشدند به سزای اعمالشان میرساند. علت اصلی این اقدام به قتلها به کودکی او برمیگشت. کسری در کودکی شاهد قتل مادرش توسط پدرش بود و این تصویر هیچگاه از ذهنش پاک نمیشد.

پیرپسر | علی | اکتای براهنی | 1400
«علی» در «پیرپسر» به دلیل سرکوبهای پدرش به فردی سرخورده تبدیل میشود.
در فیلم «پیر پسر» به کارگردانی اکتای براهنی، علی با بازی حامد بهداد، سالهاست که تحقیرها و آزارهای پدر را تحمل کرده است. این سرکوب طولانیمدت، منجر به انباشت خشم و اندوهی عمیق در وجود او شده از او فردی منزوی و درونگرا ساخته است. علی توانایی ابراز خشم ندارد و تمام بغضهایش را فرو میخورد. نمیتواند مقابل پدر بایستد و حتی نمیتواند به کشتن او فکر کند.
علی در کودکی شاهد یک قتل در خانه پدری بوده و هیچگاه نتوانسته است با آن کنار بیاید. پدر نه تنها مادر را از علی گرفته که در نوجوانی هم اجازه نداده است سراغ علایقش برود. علی مدام سرخورده شده و حتی در محل کار هم نمیتواند مقابل زور دیگران بایستد. حالا که در آستانه میانسالی قرار دارد، پدر باز هم مقابلش میایستد و اینبار میخواهد عشقش را تصاحب کند.

شنای پروانه | حجت | محمد کارت | 1398
شرایط خانواده و محله از «هاشم» در شنای پروانه یک یاغی میسازد.
جواد عزتی در فیلم «شنای پروانه» نقش برادر یک زورگیر خلافکار را ایفا میکرد که به خاطر قتل همسرش به زندان میافتاد. او ابتدای فیلم به خاطر پخش شدن عکس استخر همسرش در فضای مجازی او را به قتل میرساند و حجت به خونخواهی عروسشان و برای گرفتن رضایت برای برادرش قیصروار وارد میدان میشد تا راز انتشار عکس را بفهمد. او شباهتی به برادرش نداشت و اتفاقا مردی آرام و سربهراه بود.

متری شیشونیم | ناصر خاکزاد | سعید روستایی | 1397
ناصر خاکزاد در «متری شش و نیم» به دلیل شرایط خانوادهاش وارد کار خلاف میشود.
ناصر خاکزاد در فیلم «متری شیشونیم» بزهکاری بود که به خاطر فروش گسترده شیشه، تحت تعقیب پلیس قرار میگرفت. رسیدن او به این جایگاه مستقیما به فقر او در دوران کودکی برمیگشت. ناصر در خانوادهای بسیار فقیر رشد کرده و با خرده فروشی مواد شروع کرده و نهایتا به یک کارتل مواد مخدر تبدیل شده بود؛ شخصیتی که بارها از دست پلیس فرار کرده و با اسامی مختلف پروندههای زیادی داشت.

مغزهای کوچک زنگزده | شاهین | هومن سیدی| 1396
«شاهین» با بازی نوید محمد زاده در «مغزهای کوچک زنگ زده» نماد یک جوان عقدهای است.
شاهین با بازی نوید محمدزاده از نظر ذهنی عقبمانده است. زخمی عمیق روی پیشانیاش دیده میشود و دندانهایش تا حدی جلوست. موهایش را کوتاه میکند و همیشه تاکید دارد که روی زخم پیشانیاش را بپوشاند. چهره شاهین کاملا مشکلات ذهنیاش را به نمایش میگذارد. او در خانوادهای خلافکار در حلبیآباد زندگی میکند و باوری عمیق به برادرش دارد.

برادرم خسرو | خسرو | احسان بیگلری | 1394
«خسرو» به دلیل نادیده گرفته شدن به اختلال دو قطبی گرفتار میشود.
خسرو با بازی شهاب حسینی، جوانی مبتلا به بیماری دوقطبی است. او از کودکی تحت سلطه پدر و بعدها برادری سختگیر بزرگ شده و هیچ وقت نتوانسته است به آنچه در زندگی میخواسته برسد. حالا با اینکه در سنی است که باید مستقل زندگی بگذراند اما به خاطر بیماریاش به شدت به خواهرش وابسته است و بدون حضور ا و نمیتواند زندگی کند.

پرویز | پرویز | مجید برزگر | 1390
رفتارهای نامناسب پدر در «پرویز» باعث طغیان او علیه پدرش میشود.
در فیلم «پرویز» مجید برزگر، کاراکتر اصلی، میدی تنها و میانسال به نام پرویز است. او به خاطر وزن بالایی که دارد در زندگی روزمرهاش با سختی روبهرو است. سعی میکند به همه کمک کند و آزاری برای کسی نداشته باشد اما دیگران مدام در کارش دخالت میکنند و ابایی از تحقیر کردنش ندارند. بیشتر از همه، این تحقیر از سوی پدرش متوجه اوست. مدام به او امر و نهی میکند، از او ایراد میگیرد و طوری رفتار میکند که انگار پرویز در آن خانه اضافه است و بهطور کلی در زندگی به هیچ جایی نرسیده. بعد از اینکه پدرش تصمیم به ازدواج مجدد میگیرد از پرویز میخواهد خانهاش را ترک کند و اصرارهای پرویز برای اینکه اجازه دهد باز هم همانجا بماند فایدهای ندارد.