خبر روز | من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت، آره و اینا… سرنوشت تراژیک بهمن مفید

بهمن مفید میان میلاد و مماتش، فقط یکروز فاصله بود؛ در گرمای ۲۵ مردادماه ۱۳۲۱ در خیابان شهباز تهران اشغالشده به دست متفقین از خشت افتاد و در ۲۶ مردادماه ۱۳۹۹ در تهران کرونازده درگیر تحریم و قرنطینه درگذشت. مدتها بود سرطان ریه امانش را بریده بود و وقتی نفس آخر را کشید، لابد مروری شتابان کرد تمام روزهای رفته و ازدسترفته را. به زندگیای که به دو بخش بهتمامی متفاوت تقسیم شد.
بخشی آکنده از شور جوانی و شرر بازیگری و قسمتی سرشار از سکوت، انزوا و تنهایی. در هر دو دوره اما محبوبیتی ویژه در قلب مردم دوستدار هنر سینما داشت و حتی در همه آن سالهای غربتگزینی و خانهنشینی، باز کم نبودند کسانی که به هر بهانهای یادی کنند از یکی از ماندگارترین نقشهای مکملی که او در فیلم «قیصر» و در نقش «میتی» از خود به یادگار گذاشت؛ نقشی کوتاه با دیالوگی آهنگین که البته در سناریوی کیمیایی نبود و بهمن مفید خود فیالبداهه آن را بازی کرده بود.
با «هیچی بابا، من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت، آره و اینا خیلی بودیم، کریم آقامون هم بود» شروع میشد و با «حالا ما به همه گفتیم زدیم، شمام بگین زده، آره، خوبیت نداره. واردین که!» به پایان میرسید. آنچه در این میان اما همچنان ستودنی مینمود، تسلط بینظیر بازیگریاش بود در اجرایی پر از ظرافت و برخوردار از اوج و فرودهای نفسگیر در کلام که به شخصیت جان میدهد و در سینمای ایران آن روزگار، حضور بازیگری تازهنفس و مستعد را نوید میدهد.
جز اینها شاید به خانهای اندیشید که خانواده غلامحسینخان مفید و قدسیهخانم فریور را گرد هم میآورد. مادرش از نخستین مدیران زن آموزشوپرورش در ایران بود و پدرش از بنیانگذاران ورزش نوین در ایران و نیز از قدیمیترین نقالان، شاهنامهخوانان، بازیگران و کارگردانان تئاترهای حماسی داستانهای شاهنامه. همو بود که آنگونه که بهرام بیضایی در یادداشتی پس از مرگ بهمن مفید خبر داد؛ «در هزاره فردوسی ۱۳۱۳ روبهروی عبدالحسین نوشین که رستم بازی میکرد، نقش بیژن داشت. همان سال صاحب اولین فرزند شد که به شگون نمایش، نامش را بیژن گذاشتند.»
منبع: هم میهن