مجموعهای از شکستها با بررسی و نقد فیلم Stone Cold Fox

تجربه تماشای Stone Cold Fox برای مخاطب جدی سینما شبیه مواجهه با طرح اولیهای خام است؛ طرحی که نه پرداخت شده، نه اندیشیده شده و نه حتی به حداقلهای یک اثر متوسط وفادار مانده است. فیلم با این میزان عدم انسجام، با این حجم از سوءبرداشت نسبت به ژانر، و با این سردرگمی فرمی، حتی در حد یک فیلم بدِ قابل دفاع هم ظاهر نمیشود. بد بودن همیشه بدترین اتفاق نیست؛ گاهی فیلمهای بد دستکم هویت دارند، مسیر دارند و با وجود اشتباهاتشان میتوان درباره آنها بحث کرد. اما اینجا با اثری روبهرو هستیم که اصلاً چیزی برای تحلیل ندارد؛ نه شخصیت، نه قصه، نه لحن، نه حتی یک خردهای از خلاقیت.

در پایان چنین میشود گفت که Stone Cold Fox نه تنها یک تجربه سینمایی ناکام است، بلکه نمونهای تمامعیار از این حقیقت تلخ است که سینما با سفارشسازی، حدسیات بازاری و تکیه بر چهرههای شناختهشده نجات پیدا نمیکند. این فیلم یادآور میشود که هیچیک از اجزای سینما چه قصه، چه کاراکتر، چه ژانر، چه کارگردانی بهتنهایی ناجی یک اثر نیستند؛ آنچه مهم است پیوند این عناصر در یک کلیت منسجم است. وقتی این پیوند شکل نگیرد، نتیجه چیزی جز آشفتگی، بیهویتی و سردرگمی نیست. فیلم تبت چنین سرنوشتی دارد: اثری که نه تنها نمیداند چه میخواهد باشد، بلکه حتی نمیفهمد چگونه باید همان نسخه تقلبیای باشد که سازندگانش در ذهن داشتهاند.

گاهی یک فیلمساز سعی میکند با اتکا به اِلمانهای همیشگی و کلیشهها، فیلمی بسازد که خودش میداند شاهکار و عالی نخواهد بود، ولی شاید بتواند مخاطبین عام را جذب کرده و حداقل در فروش موفق باشد. همین تفکر و تلاش گاهی با شکست روبرو میشود. شکستی که فیلم را به ورطه نابودی کشانده و خیلی راحت میشود آن را افتضاح نامید. Stone Cold Fox بیشک در این گروه قرار میگیرد. فیلمی که لحظه به لحظه آن و اِلمان به اِلمان آن ضعیف است.

در نهایت، Stone Cold Fox نه پیشبرنده ژانر است، نه سرگرمکننده، نه حتی تجربهای مفرح برای مخاطب عام. تنها کارکردش شاید این باشد که نشان دهد چگونه میتوان با مجموعهای از تصمیمات غلط، یک اثر را از پایه نابود کرد. فیلم تبت یک درس است؛ درسی درباره اینکه سینما با حدس و گمان ساخته نمیشود و احترام نگذاشتن به قواعد اولیه این هنر، نتیجهای جز تولید یک شکست کامل ندارد.




