خبر روز | عشق، ناجی شرک تحلیل پایانبندی شرک برای همیشه

پایانبندی انیمیشن شرک برای همیشه (Shrek Forever After) بر تلاش نفسگیر شرک برای خنثی کردن معاملهای فاجعهبار با رامپلاستیلتاسکین متمرکز است. در آغاز داستان، شرک از روزمرگیهای زندگی خانوادگی به ستوه آمده است. او که زمانی غولی رعبآور بود، حالا به یک جاذبه توریستی تبدیل شده و از این زندگی آرام اما بدون چالش، احساس خفگی میکند.

همین حس کلافگی، او را به سمت یک انتخاب سرنوشتساز سوق میدهد: امضای قراردادی با رامپلاستیلتاسکین در ازای یک روز بازگشت به زندگی گذشتهاش، به دوران شکوه غول بودن. اما شرک از نیرنگ پنهان در این معامله بیخبر است. رامپلاستیلتاسکین، روز تولد شرک را از زندگی او حذف میکند. این به آن معنا است که در این واقعیت جایگزین و تاریک، شرک هرگز متولد نشده، با فیونا آشنا نشده و به قهرمانی تبدیل نشده است که سرزمین «خیلی خیلی دور» را نجات داد.

با نزدیک شدن به نقطه اوج فیلم، میبینیم که رامپلاستیلتاسکین بر این نسخه از پادشاهی، چون یک دیکتاتور بیرحم حکمرانی میکند. فیونا نیز که هرگز طعم نجات یافتن توسط شرک را نچشیده، به جنگجویی سرسخت و بیاعتماد تبدیل شده که فرماندهی گروه مقاومت غولها را بر عهده دارد. آن پیوند عمیقی که شرک روزی قدرش را نمیدانست، در این دنیا وجود خارجی ندارد و جلب دوباره محبت فیونا، نیازمند تلاشی فراتر از تصور است.

برای شرک نیز این بوسه معنایی به همان اندازه دگرگونکننده دارد. او تمام فیلم را درگیر حسرتی تلخ بود و آرزو میکرد به روزهای غول بودنش بازگردد؛ دورانی که روستاییان از غرش او میلرزیدند. روزمرگیهای نقش پدری، او را فرسوده کرده و در این دام افتاده بود که داشتههایش را بیارزش بپندارد.