خبر روز | نقد فیلم تولد دوباره دنیای ژوراسیک Jurassic World Rebirth

فیلم تولد دوباره دنیای ژوراسیک (Jurassic World Rebirth) در عنوان خود حامل یک وعده روشن است: تولدی دوباره برای مجموعهای که طی دهههای گذشته بارها میان نوستالژی و نیاز به نوآوری در نوسان بوده است. پس از موفقیت خیرهکننده «پارک ژوراسیک» (Jurassic Park) در سال 1993، و سپس افول تدریجی آثار بعدی، تماشاگران همواره در انتظار فیلمی بودند که بتواند هم به میراث نخستین قسمت وفادار باشد و هم هویت تازهای خلق کند. تولد دوباره دقیقا در چنین نقطهای شکل میگیرد؛ جایی که نه دیگر امکان بازتولید صرف گذشته وجود دارد و نه تکرار فرمولهای نخنما توان جذب مخاطب را دارد. این فیلم میکوشد با روایت جدید، شخصیتهای تازه و مواجهه متفاوت با دنیای دایناسورها، فصلی تازه را رقم بزند و بار دیگر ژانر ماجراجویی-وحشت علمی را زنده کند.


یکی از عوامل مهمی که باعث شد «تولد دوباره دنیای ژوراسیک» هویت تازه و در عین حال اصیل پیدا کند، بازگشت دیوید کپ به عنوان نویسنده بود؛ همان کسی که فیلمنامههای «پارک ژوراسیک» و «جهان گمشده» (The Lost World) را نوشته بود. بازگشت او فقط یک حرکت تبلیغاتی نیست، بلکه کوششی برای پیوند دوباره ریشههای داستانی با جهان امروز است. کپ با تسلط بر زبان علمی-فانتزی و توانایی در خلق موقعیتهای پرتعلیق، توانسته بار دیگر همان حس حیرت و دلهرهای را زنده کند که مخاطبان در نخستین برخورد با پارک ژوراسیک تجربه کرده بودند.


انتخاب گرت ادواردز به عنوان کارگردان حرکتی هوشمندانه بود. او با تجربه فیلمهایی چون «گودزیلا» (Godzilla) در سال 2014 و «روگ وان» (Rogue One) در سال 2016 ثابت کرده بود که توانایی ترکیب عظمت بصری با تمرکز انسانی را دارد. در «تولد دوباره دنیای ژوراسیک» نیز همین ویژگی به چشم میخورد: دایناسورها عظیم و هولناکاند، اما همواره از چشمانداز شخصیتهای انسانی روایت میشوند. این تمرکز باعث میشود مخاطب به جای غرق شدن در جلوههای ویژه، همراه با انسانهای آسیبپذیر داستان در دل خطر حرکت کند.
