تصویر روز | نقد و بررسی فیلم مرد عینکی گلاب بهروی مخاطب سینما

اما چرا چنین فیلمی مرد عینکی ساخته میشود؟ پاسخ روشن است: چون بهرام افشاری هست. سینمای ایران در سالهای اخیر به مرحلهای رسیده که دیگر قصه و فیلمنامه و کارگردانی اهمیت چندانی ندارد. همه چیز در یک اسم خلاصه شده: بهرام افشاری. او ستارهای است که حضورش تضمینکنندهی فروش است. تهیهکنندگان هم این را بهخوبی فهمیدهاند. برای همین فرمول جدید این است: یک فیلم بیجان و بیکیفیت بساز، بعد در آخرین لحظه افشاری را بیاور و اسمش را روی پوستر بزن. همین کافی است تا گیشه پر شود. مرد عینکی دقیقاً حاصل همین فرمول است؛ فیلمی که هیچچیز برای عرضه ندارد جز افشاری.

مشکل اینجاست که این فروش یک توهم است. مردم هنوز به افشاری اعتماد دارند، هنوز دوستش دارند و هنوز امیدوارند که حضورش به معنای یک تجربهی سرگرمکننده باشد. اما وقتی چند بار پشتسرهم فیلمهایی ببینند که فقط با حضور او سرپا مانده و هیچچیزی جز شوخیهای تکراری و صحنههای شلوغ ندارد، این اعتماد هم فرومیریزد. محبوبیت افشاری مثل یک حساب بانکی است که تهیهکنندگان مدام از آن برداشت میکنند و هیچوقت پرش نمیکنند. اگر همین روند ادامه پیدا کند، روزی میرسد که حتی نام او هم دیگر مردم را به سالن نخواهد کشاند. دور نیست روزی که با «ناترازی» بهرام افشاری در سینما مواجه شویم.
حالا نوبت به افشاری رسیده. او بازیگری است بااستعداد و توانایی بالا؛ اما گرفتار همان دام قدیمی شده است. هر بار که در فیلمی مثل مرد عینکی ظاهر میشود، بخشی از اعتبارش را خرج میکند تا ضعف فیلمنامه و کارگردانی را بپوشاند. تماشاگر هم برای بار اول و دوم بهخاطر علاقهاش به او بلیت میخرد، اما وقتی بار سوم و چهارم هم با فیلمی ضعیف مواجه شود، دیگر دلش نمیآید پول بدهد فقط برای دیدن یک چهره. این همان مسیری است که خیلی از ستارههای قبلی رفتند و حالا به حاشیه رانده شدهاند.
در نهایت، مرد عینکی نه کمدی است، نه اکشن، نه حتی جسارت تجربهی تازهای دارد. بیشتر شبیه یک سوءتفاهم پرهزینه است؛ سوءتفاهمی که با نام یک ستاره فروخته میشود. تماشاگر هم وقتی از سالن بیرون میآید حق دارد حس کند دستهی عینک را مستقیم در چشمش فروکردهاند. او برای دیدن یک فیلم بلیت خریده، اما چیزی که دریافت کرده نه فیلم است، نه سرگرمی، نه حتی یک شوخی ساده. فقط یک توهین به شعور اوست؛ توهینی که با نام بهرام افشاری پوشانده شده. اگر این مسیر ادامه پیدا کند، نهتنها افشاری میسوزد، بلکه سینمای ایران هم بیشتر از قبل در مرداب ابتذال فرومیرود.
منبع: مجله بازار