تصویر روز | نقد و بررسی فیلم زن و بچه آناتومی یک سقوط

سینمای اجتماعی؛ عبارتی که هر وقت صحبت از «سعید روستایی» و آثارش به میان میآید، در ذهنها نقش میبندد. سینمایی که به نوعی دنبالهرو آثار «فرهادی» است و از آن وام گرفته است. سینمای اجتماعی «روستایی» به ادعای خود فیلمساز از بطن جامعه نشات میگیرد و حال و هوای آن به شرایط و حال روحی مردم وابسته است. زن و بچه نیز مثل سه اثر قبلی او (ابد و یک روز، متری شیش و نیم و برادران لیلا) از همین فرمول پیروی میکند. این امر که آیا بهطور کلی میتوان واقعیت جامعه را با زبان سینما به تصویر کشید یا نه، موضوع بحث ما نیست بلکه در این نقد تصمیم داریم ادعای «روستایی» را در به تصویر کشیدن واقعیت جامعه در دنیای سینمایی زن و بچه بهطور اختصاصی بررسی کنیم.


در سینمای «روستایی»، غالبا داستان حول کاراکتر اصلی فیلم شکل میگیرد. کاراکتر «سمیه» در ابد و یک روز و «لیلا» در برادران لیلا بیانگر این مسئله است. شاید این امر در متری شیش و نیم کمی کمرنگتر بود اما فیلمساز در آخرین اثر خود باز هم از همین متد استفاده میکند. کاراکتر «مهناز» (با بازی پریناز ایزدیار) اگرچه در نیمه اول داستان، نقش کمرنگتری از پسر خود «علیار» دارد اما در نیمه دوم، زن و یچه را از یک اثر داستانی به یک فیلم شخصیتمحور تبدیل میکند. بنابراین پرداختن به کاراکتر «مهناز» میتواند ما را در بررسی بهتر اثر یاری کند. اما قبل از اینکه شخصیتپردازی این کاراکتر را به بوته نقد بگذاریم، لازم میدانم در خصوص کاراکتر «علیار» با بازی خوب «سینان محبی» صحبت کنیم.
«علیار» از معدود کاراکترهای فیلم زن و بچه است که شخصیت او بهخوبی پرداخت شده است. پسر شیطانی که بر خلاف ادعای «مهناز»، اصلا رفتار و کنش طبیعی ندارد. به اجبار مادر درس میخواند، از راه قمار پول درمیآورد، در سن نوجوانی عاشق زنی بزرگسال میشود، سیگار میکشد، قرص میخورد، با همکلاسیهایش دعوا میکند و آنها را میزند، نظم کلاس و مدرسه را به هم میریزد و … . کاراکتر «علیار» بهشدت باورپذیر است اما این باورپذیری بیشتر از آنکه به فیلمنامه و کارگردانی مربوط شود، به بازی خوب «محبی» ارتباط پیدا میکند. مخاطب کاملا این کاراکتر را میپذیرد اما اینکه او را دوست داشته باشد یا خیر بحث دیگری است. بر خلاف ادعای فیلمساز که از زبان «مهناز» بیان میشود، رفتار «علیار» به هیچ عنوان طبیعی نیست. شاید ابراز علاقه به همکار مادرش در ابتدا خنده بر لبان مخاطب بیاورد اما با روندی که کارگردان پیش میگیرد و این رابطه را در تصورات «علیار» جدی میکند (ویس فرستادن، دیدن عکسها و خریدن کادو)، هرگز اجازه همذاتپنداری بیننده با او را نمیدهد.


کارگردان سعی دارد با عدم نمایش صحنههای سیگار کشیدن، خوردن قرص و درگیریهای شدید با همکلاسیها، سمپات «علیار» با مخاطب را حفظ کند اما نوع روایت داستان، این اجازه را به او نمیدهد. به همین خاطر پیشتر بیان کردم، طبیعی جلوه دادن رفتار «علیار» که از زبان «مهناز» بیان میشود، در واقع ادعای خود فیلمساز است. حضور «علیار» در بیمارستان و اشکهای مادر نیز نهایتا احساسات مخاطب را درگیر میکند اما حسی که میتواند بیننده را در رنج مادر با او همتجربه کند، هرگز شکل نمیگیرد. دلیل این امر را در ادامه نقد بررسی میکنیم.
برای بررسی این موضوع، تقابل «مهناز» با سایر کاراکترها را یک به یک بررسی میکنیم تا متوجه شویم کارگردان چگونه سایر شخصیتهای فیلم و مخاطب را ضد شخصیت اصلی اثرش میکند. کاراکتر «حمید» (با بازی پیمان معادی) که دو سال است با «مهناز» در ارتباط است و قصد ازدواج با او را دارد، در سمت کاراکترهای منفی داستان قرار میگیرد. کارگردان برای این امر چندین دلیل به مخاطب میدهد؛ «حمید» از راههای غیر معمول کسب درآمد میکند که همین امر باعث میشود فاصلهای بین او و مخاطب ایجاد شود.

همکار «مهناز» نسبت به رفتار «حمید» هشدار میدهد که مخالفت او مخاطب را نسبت به حقیقت ماجرا دچار شک میکند اما ضربه نهایی به کاراکتر «حمید» در مراسم خواستگاری اتفاق میافتد، جایی که دیگر شخصیت او بهقدری کثیف میشود که ظاهرا راه برگشتی برایش وجود ندارد اما فیلمنامه و سپس کارگردانی کاری با شخصیت اصلی فیلم میکند که در دوئل این دو کاراکتر، مخاطب نمیتواند موضعگیری کند (اگر نگوییم «حمید» پیروز این موضعگیری میشود).


«مهناز» در ازدواج با «حمید» مردد است و این تردید در تمام طول فیلم تا روز خواستگاری ادامه دارد. شاید اگر هر شخص دیگری هم جای «حمید» بود و این حرفها را از زبان «مهناز» میشنید دلسرد میشد، چه برسد به شخصیتی که تا چهلسالگی ازدواج نکرده و داستان فیلم به ما میفهماند که گذشته قابل دفاعی نیز ندارد. این اولین ضربهای است که به شخصیت اصلی داستان میخورد و موضع مخاطب را نسبت به او پایین میآورد، آن هم در مقابل کاراکتری که بد بودن آن دیگر برای مخاطب اثبات شده است. ادامه دوئل این دو کاراکتر باز هم کفه ترازو را به سمت «حمید» سنگینتر میکند.
اگر هشدار «مهناز» به خواهرش (مهری با بازی سها نیاستی) در اوایل شکلگیری رابطه میان او و «حمید» قابل قبول باشد، اصرار به جدایی پس از حامله شدن او دیگر توجیهی ندارد. این عدم توجیه نیز باز هم از دل فیلمنامه ضعیف و کارگردانی آن بیرون میآید. فیلمساز کوچکترین اختلاف و مشکلی در رابطه میان «حمید» و «مهری» نمیسازد، در واقع دلیلی به مخاطب نمیدهد تا با شخصیت اصلی داستانش در راضی کردن «مهری» به طلاق همراه شود. به همین خاطر بیننده نیز جای آنکه با «مهناز» هم موضع شود، حرف خواهر او را باور میکند که انتقام از حمید را عامل اصرار این جدایی میداند.
منبع: گیمفا