خبر روز | ادعای سریالی که کارگردانش خود را شاگرد بیضایی میداند؟

کارگردان سریال که خود را شاگرد بیضایی میداند بخشهایی از صحبتهای او در آن شبها را بازسازی کرده. بیضایی در آن سخنرانی مشهورش در نقد سانسور و در دفاع از آزادیبیان سخن گفته و از آزادگی هنرمند دفاع کرده بود. همانجا گفته بود اجازه بدهید نسبت به واژه و کلامی که ساختار سیاسی و اپوزیسیون و هنرمند و روشنفکر، همزمان آنرا بهکار میبرند، مشکوک باشیم.
قبضهکردن تخیل سیاسی
آنچه این ماهها و سالها بسیاری از روشنفکران مستقل و ترقیخواه را نگران کرده «قبضهکردن تخیل سیاسی» ما برای ایران آینده توسط جریانهایی است که هدفشان، نه آزادی و توسعه ایران که بازتولید مناسبات الیگارشیک گذشته و اکنون، در آینده است. اینان ابزار رسانه را خوب میشناسند، راه تحمیق را خود بلدند، و از اینرو خوب میدانند چگونه در بزنگاههای تاریخی چون اکنون، دقیقاً کجا و به کدامین شیوه مسیر را برای «بازتولید» ابدی استبداد و خفقان در این کشور هموار کنند.
برای سالها بسیاری هشدار میدادند که قبضه تخیل سیاسی یک جامعه، مهمترین ابزار بازتولید مناسبات ارتجاعی است؛ و حال تولیدات بهاصطلاح فرهنگیای که در بالا اشارهای به آن شد در همین مسیر گام برمیدارند. برخلاف فریادهایی که بهظاهر برای «ایران» و «توسعه» ایران میزنند، نه دغدغه ایران و مردم ایران را دارند، نه دغدغه توسعهاش را؛ بلکه هدف صرفاً مهیا کردن بستری است که همان ساختارهای ارتجاعی همیشگی که برای دههها بعد از مشروطه ما را از داشتن آزادی و توسعه محروم کرده، اینبار در شمایل و قامتی جدید ادامهحیات یابند.
روایتی مقبول و ساده
اینکه «آن زمان» چنین صداهایی شنیده نشدند غمانگیز بود اما اینکه «هنوز» در ایران شنیده نشوند، «کابوسوار» است. و دلیل اینکه شنیده نمیشوند و گوش شنوایی برایشان نیست، همین دستگاه عریض و طویل تحریف تاریخ است که کمر به نابودی و قبضه تخیل سیاسی ما بسته.
ایران و ایرانیت قابل مصادره نیست
کاش سازنده این سریال، کسانی را که آنها را «استاد» خود میداند، بهتر میشناخت. «دایره مینا»ی مهرجویی را خوب میدید، «گوزنها»ی کیمیایی را، «رگبار» و «غریبه و مه» بیضایی را. اگر اینها را خوب دیده بود، میتوانست بهخوبی دریابد که وظیفه هنر (هنری که شایسته نام هنر باشد) بازتولید استبداد نیست همچنین تن دادن به منطق «سادهساز» و «تحمیقکننده» فاشیسم نیست.
منبع: هم میهن