خبر روز | مروری بر سریالهای پرسروصدای این روزها

دنیای سریال و نمایشهای تلویزیونی بدون توقف به مسیر خود ادامه میدهد و هر روز مجموعههای جدیدی از سراسر دنیا در شبکههای اشتراکی یا سایتهای دانلود قانونی یا غیرقانونی کشورهای مختلف در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد. سریالهایی که هر کدام میکوشند تا با استفاده از عناصری مثل داستان، ستارگان، یا تبلیغات پیرامونی تبدیل به اتفاق داغ فضای مجازی شوند و به چشم بیایند. در این عصر رقابت بسیار فشرده که تقریباً تمام ستارگان درجه یک و درجه دوی سینما، برای بازی کردن در سریالهای پر زرق و برق سرودست میشکنند و هر روز خبر عقد قرارداد واگذاری اجازه ساخت یک مجموعه جدید از یک کتاب پرفروش در اختیار یک شبکه ثروتمند منتشر میشود، رقابت کردن کار بسیار دشواری است.
ورود نتفلیکس و اچبیاو و بعد اپل پلاس به رقابتی که در آن، وارنر، آمازون، پارامونت و دیگر دایناسورهای صنعت سرگرمی حضوری پررنگ داشته و دارند، تا به امروز نزدیک به دو دهه بسیار طلایی را در صنعت سریالسازی جهانی به ارمغان آورده است. حال بهترین مجموعههای سرگرمیساز دنیا در اختیار علاقهمندان است تا از آن لذت ببرند. فقط مجسم کنید یک تازهکار برای تماشا کردن، انواع و اقسام سریالهای طلایی مانند «لاست»، «فرار از زندان»، «افسارگسیختگی»، «باید به سال زنگ بزنی»، «بازی تاج و تاخت»، «شنود»، «میلیاردرها»، «بردواک امپایر»، «بیباک»، «مجازاتگر»، «آقای ربات»، «هانیبال»، «تاج و تخت»، «خانه پوشالی»، «میهن»، «عجیبترین چیزها»، «فارگو»، «دارک» و… را در اختیار دارد که فقط تماشا کردن همینها چند سال زمان میبرد چه برسد به صدها سریال جذاب که اسم نبردیم و همین میزان سریال دیگر که در دست ساخت یا در حال انتشار هستند.
در کنار این دنیای پرزرقوبرق سریالهای زنده، نمیتوان از رشد خیرهکننده و نفوذ جهانی انیمههای ژاپنی و همچنین مجموعههای انیمیشنی غافل شد؛ آثاری که نهتنها مخاطبان نوجوان، بلکه نسلهای گوناگون در سراسر دنیا را مجذوب خود کردهاند. انیمهها، با تکیه بر داستانهای فلسفی، شخصیتپردازی پیچیده و سبک بصری منحصربهفرد، جایگاهی همتراز با جدیترین تولیدات نمایشی پیدا کردهاند.
از مجموعههای پرطرفداری چون «دفترچه مرگ»، «حمله به تایتان»، «شمشیرزن دورهگرد»، «شکارچی علیه شکارگر»، «سرگذشت دزد دریایی کلاهحصیری»، «شیطان کش»، «کیمیاگر تمام فلزی» و… گرفته تا انیمیشنهایی مثل «سیمسونها»، «ریک و مورتی»، «بوجک اسبه»، «مرد خانواده»، «بتمن»، «شکست ناپذیر» و… .
در حقیقت، بسیاری از سریالبینهای حرفهای در کنار تماشای آثار تلویزیونی کلاسیک و معاصر، تماشای انیمه و مجموعههای انیمیشنی را بخشی جداییناپذیر از سبد سرگرمی خود میدانند زیرا این محصولات به شکلی بیواسطه، تجربهای احساسی، عمیق و گاه شاعرانه از روایت و تصویر ارائه میدهند که کمتر در تولیدات سنتی یافت میشود.
در کنار مجموعههای داستانی و انیمههای پرمخاطب، دنیای آثار غیرداستانی نیز سهم چشمگیری از بازار جهانی سرگرمی را به خود اختصاص دادهاند. مجموعههایی که اغلب با ترکیب واقعگرایی، تحقیق دقیق و روایتهای خلاقانه، توانستهاند مرز میان سرگرمی و مستند را از نو تعریف کنند.
مستندهای چندقسمتی همچون «سیاره زمین»، «دریای آبی عمیق»، «جهان شبانه»، «زندگی در کره خاکی»، یا مجموعههای تحقیقی نظیر «روان قاتلان»، «رازهای پنهان تاریخ» و «پژوهشهای جنایی»، نمونههایی هستند که علاوه بر ایجاد آگاهی، از نظر بصری نیز تجربهای تماشایی فراهم میکنند. گویندگان خوشصدا، فیلمبرداری حیرتانگیز و تدوین جذاب، مستندهای امروزی را به اثری هنری بدل کردهاند که هم چشمنواز است و هم تحسینبرانگیز.
از سوی دیگر، آثار مستندگونهای با رویکرد طنز یا ماجرایی، نظیر «تخت گاز» و نسخههای فرعی آن، با نگاهی متفاوت به موضوعات روزمره مانند خودرو، سفر و سبک زندگی، توانستهاند مرزهای قالب کلاسیک مستند را بشکنند و به مخاطبی گستردهتر دست یابند. «تخت گاز»، که حالا برای بسیاری تنها یک برنامه خودرویی نیست، بلکه مجموعهای از طنز، رقابت، سفر و دوستی است، یکی از موفقترین نمونههای این رویکرد ترکیبی بهشمار میرود.
افزایش تنوع در ژانرهای غیرداستانی—از مستندهای زیستمحیطی و تاریخی گرفته تا برنامههای علمی، بیوگرافیهای تصویری و حتی مسابقات و گفتوگوهای تحلیلی—نشان میدهد که علاقهمندی به تماشای واقعیت، به اندازه خیالپردازیهای داستانی پررنگ و پایدار است.
اما بعد از این مقدمه بد نیست سری بزنیم به سریالهای جدید. مجموعههایی که احتمال دارد از تماشای آنها لذت ببرید یا اینکه طرفدار فصلهای قبلی آن باشید و از تماشای قسمتهای جدید حالتان بهتر شود.
بیترحم
یک کرهای خونین و هیجانانگیز که صحنههای اکشنش بسیار تماشایی از کار در آمده؛ سریالی که میشود در یک روز تعطیل یک نفس تا تهش را رفت و منتظر فصل دوم ماند. بیترحم، یک درام جنایی و انتقامی است که در سال ۲۰۲۵ از شبکه نتفلیکس پخش شد و با فضای تیره، خشونتبار و پرتنش خود، توجه بسیاری را جلب کرد.
«نام گیجون» یک گنگستر سابق و بازنشسته است که سالها پیش برای ایجاد صلح بین دو گروه رقیب، از دنیای خلاف، کنارهگیری کرده و حتی تاندون پایش را بریده تا وفاداریاش را ثابت کند. زمانی که برادرش گیسوک به طرز مشکوکی کشته میشود، گیجون از تبعید بازمیگردد تا حقیقت پشت این قتل را کشف کند و انتقام بگیرد.
با ورود دوبارهاش به دنیای تبهکاری، گیجون درگیر جنگی خونین میان دو گروه رقیب میشود، جنگی که پر از خیانت، توطئه و خشونت است. هر قدمی که برمیدارد، او را به واقعیتی تلختر نزدیک میکند؛ مرگ برادرش بخشی از یک توطئه بزرگتر بوده که ریشه در قدرتطلبی و فساد دارد.
او همچنین حقایقی در مورد تبعید خودش از گروههای گانگستری و فدا کردن زندگیاش برای اتحاد خلافکاران را نیز متوجه میشود. او به آرامی مثل طوفانی بر شهر نازل میشود تا پروندههای جدید و قدیمی را دوباره باز کند و رودی از خون برجای بگذارد تا انتقام خون برادر و سالهای هدر رفته عمرش را بگیرد.
دپارتمان کیو/ Dept. Q
بازگشت به اوج سریالهای پلیسی با همان متدهای فراموش شده. یک کارآگاه زخم خورده بدعنق که خودش را بابت همه چیز سرزنش میکند و بدبختی و مصیبت از سرورویش بالا میرود.
کارل مورک (با بازی دیدنی متیو گود) کارآگاه ارشدی است که چند ماه قبل در بازرسی از یک صحنه جنایت، به همراه دستیارش مورد حمله مرد مسلح ناشناسی قرار گرفت. حملهای که باعث مرگ یک پلیس جوان، فلج شدن همکارش و بستری شدن خودش در بیمارستان شد. او چند ماه بعد از این حادثه عصبی و آماده انفجار است. پسری دارد که در سن بلوغ است و هر روز با هم دعوا دارند. پرونده سوءقصد به خودش به بنبست رسیده و اجازه فعالیت روی آن را هم ندارد. مطبوعات به دلیل برخوردهای تندش مدام علیه بیکفایتی او گزارش کار میکنند و رفتارش در اداره پلیس با همکارانش نیز سرد و سرشار از طعنه است. به او پیشنهاد میشود سرپرستی بخش جدیدی به نام دپارتمان کیو را برعهده بگیرد که شامل باز کردن مجدد پروندههای راکد گذشته است. او به پرونده ناپدید شدن یک دادستان جنجالی و پرحاشیه علاقهمند میشود و میکوشد تا به آرامی با همه حاشیههایی بجنگد که احاطهاش کردند.
متیو گود همیشه در فیلمها و سریالهای درجهیک ظاهر شده اما این یکی واقعاً نقشآفرینی طلایی و جذابی است که شاید با نامزدی و برنده شدن چند جایزه خوب جبران شود. او به آرامی یک پرونده مرده در مورد یک آدم جنجالی و حتی نهچندان دوستداشتنی را زنده میکند و در طول مسیر با تهدیدهای فراوانی روبهرو میشود که به او ثابت میکند پرونده درستی را انتخاب کرده است.
صورتسنگی/Poker Face
فصل دوم سریال پوکرفیس یا صورت سنگی در حال پخش است و طرفداران چارلی کین میتوانند تلاش او برای امرار معاش و فرار از دست خاندانهای مافیایی و همچنین حل کردن پروندههای جنایی را تماشا کنند و لذت ببرند. پوکرفیس داستان زندگی زنی است که برای امرار معاش از انجام دادن کارها و مشاغلی مانند خدمتکاری، کار کردن در باغ یا پیشخدمتی در هتلها ترسی ندارد. او مهارت عجیبی در تشخیص دادن دروغ گفتن مردم دارد و همین موضوع او را همیشه به دردسرهایی میاندازد که در فصل اول دیدیم.
در پایان فصل نخست این مجموعه جذاب، گروههای مافیایی شهر که تصادفاً گذرشان به او خورده بود، تهدیدش کردند که یا از مهارتش به نفع آنها استفاده میکند و یا اینکه او را در فهرست تعقیب و حذف خود میگذارند. او از همکاری با مافیا سرباز زد و تعقیب و گریز اصلی آغاز شد. در فصل دوم او به هر شهری که میرود، بعد از مدتی کوتاه توسط مافیا شناسایی میشود و به ناچار به کوچ خود ادامه میدهد. البته بعد از اینکه با استعداد خود یک پرونده جنایی دیگر را نیز حل کرد!
سریال مسیر ساده و سرراستی دارد. او شهر به شهر میچرخد، بدون آنکه نیتش باشد درگیر یک ماجرا میشود و دروغی را تشخیص میدهد و بعد ناچار است حقانیت خود را اثبات کند. صد البته که به دلایل مشخص نمیتواند در هیچ شهری بماند و به ناچار بعد از حل هر پرونده، شهر را ترک میکند تا زنده بماند. سریال بامزه و صد البته سرگرمکننده است. از همین دست سریالها، میتوان بااستعداد یا «های پتانسیل» را معرفی کرد. در آن سریال هم زنی نظافتچی با آیکیوی بالا، در حین نظافت کردن شبانه اداره پلیس یک پرونده جنایی به بنبست رسیده را حل میکند و به همین ترتیب مشاور اداره میشود. داستان آدمهایی که پلیس یا کارآگاه خصوصی نیستند اما پروندههای پلیسی را حل میکنند؛ سریال روانکاو یادتان نرود.
قلب آهنی/Ironheart
یک ابرقهرمانی جمع و جور و صد البته دیدنی. «ری ری ویلئامز» یک دانشجوی جوان و باهوش، با الهام گرفتن از تونی استارک و زره پیشرفتهاش میکوشد تا یک زره مشابه و کارآمد خلق کند اما دستتنگی و ناتوانیهای مالیاش سبب اخراج از دانشگاه و بازگشت به محل زندگیاش میشود. جایی که باید بکوشد تا دوباره رویای درست کردن زرهاش را عملی کند. خیلی زود یک شخص مرموز به نام هود یا شنل به او پیشنهاد همکاری در چند سرقت سبک را میدهد تا از طریق این سرقتها بودجه مناسب برای درست کردن لباس و پیشرفتهتر کردنش را به دست بیاورد.
هرچی ریری بیشتر در این دنیا پیش میرود، فشار روی او بیشتر میشود و رابطهاش با اطرافیانش از جمله مادر و پسرعمویش آسیب بیشتری میبیند. ریری سرانجام متوجه میشود هود یا شنل، نقشههای پلیدی دارد و وظیفه او است که مقابل شرارت و نقشههای او بایستد.
شاید یک مقدار طرح داستانی این سریال برایتان خام به نظر برسد اما در حقیقت سریال به اندازه داستانش بد نیست. تلاش دختر جوان برای خلق یک زره ابرقهرمانی و هوش مصنوعی پیشرانه آن، همزمان با تلاش برای انجام دادن کار درست و دور ماندن از خلاف، داستان را در یک مسیر نسبتاً متوازن نگه میدارد. سریال تنها شش قسمت دارد و به نظر میرسد با پایان قصه داستان نیز تمام شده اما حقیقت امر این است که مسیر برای ادامه اثر باز است و در صورت استقبال افکار عمومی امکان تمدید آن وجود دارد.
مرد شنی/ The Sandman
سریال «مرد شنی» یکی از متفاوتترین و جاهطلبانهترین آثار اقتباسی در دنیای تلویزیون است که براساس مجموعه کمیکهای تحسینشده نیل گیمن ساخته شده و از سال ۲۰۲۲ توسط نتفلیکس پخش میشود. این سریال با ترکیب اسطوره، خیال، روانشناسی و فلسفه، جهانی خلق میکند که هم رؤیایی است و هم کابوسوار. در مرکز داستان، شخصیتی به نام مورفئوس یا رؤیای بیپایان قرار دارد. یکی از هفت موجود جاودانه موسوم به «بیپایانها» که هرکدام نماینده مفهومی بنیادین در هستی هستند؛ مرگ، سرنوشت، میل، نومیدی، ویرانی، هذیان و رؤیا. مورفئوس، فرمانروای سرزمین رؤیاها، در سال ۱۹۱۶ طی مراسمی جادویی توسط انسانها به اسارت درمیآید و بیش از یک قرن در بند میماند. پس از آزادی، او باید قلمرو و قدرتهای از دسترفتهاش را بازپس گیرد و با پیامدهای غیبت طولانیاش روبهرو شود. فصل اول سریال با اقتباس از داستانهای «پیشدرآمدها و نوای شب» و «خانه عروسکی» ساخته شده و در ده قسمت، دنیای رؤیاها، کابوسها و انسانها را بههم پیوند میزند. فصل دوم که در سال ۲۰۲۵ منتشر شده، در سه بخش پخش میشود و داستانهایی چون «فصل مهها»، «زندگیهای کوتاه»، «آواز اورفئوس» و «مهربانان» را روایت میکند. در این فصل، مورفئوس با پیامدهای تصمیمات گذشتهاش روبهرو میشود، از جمله پایان دادن به زندگی پسرش اورفئوس، که خشم موجوداتی به نام مهربانان را برمیانگیزد و سرزمین رؤیا را در معرض نابودی قرار میدهد. بازی تام استاریج در نقش مورفئوس با چهرهای سرد، صدایی آرام و حضوری رازآلود، یکی از نقاط قوت سریال است.