خبر روز

خبر روز | نقد و بررسی فیلم جشنواره رها، جز شرمساری از خودت چیزی نداری

رها «حقیقت این است که فقر رذیلت نیست. اما دریوزگی، دریوزگی رذیلت است. فقیر که باشید همچنان می‌توانید مناعت طبع و طینت خود را حفظ کنید، اما به وقت دریوزگی هیچ‌کس هرگز چنین کاری نمی‌تواند بکند. آدم دریوزه‌گر را حتی با چوب از جمع انسان‌ها نمی‌رانند؛ با جارو بیرونش می‌اندازند تا اهانت‌آمیزتر باشد؛ و درست هم همین هست، چون به وقت دریوزگی اولین کسی که به آدم اهانت می‌کند خودش است.» (از کتاب جنایت و مکافات، شاهکار فئودور داستایفسکی)

برانگیختن احساسات در تمام مدیوم‌های هنری، نیازمند دانش تکنیکی هنرمند است. در واقع هنرمند باید تمام ابزار کار مدیوم خود و استفاده از آن‌ها را فرا گرفته باشد تا بتواند احساسات مخاطبش را برانگیخته کند. مهم‌ترین ابزار در مدیوم سینما دوربین است. کارگردان باید کار با دوربین را فرا گرفته باشد تا بتواند از آن به‌درستی استفاده کند. یک قاب توشات (دو نفره) می‌تواند احساس نزدیکی دو کاراکتر را بر بیننده القا کند، کلوزآپ (نمای نزدیک) از یک کاراکتر می‌تواند احساسات او را بر مخاطب دیکته کند و قرارگیری دوربین در پشت سر کاراکتر می‌تواند بیننده را با او همراه کند. کارگردان باید نحوه استفاده از این تکنیک‌ها رابه‌خوبی فرا گرفته باشد تا با استفاده به‌ موقع و در جای درست از آن‌ها احساسات مخاطب را درگیر اثر کند. در چنین شرایطی با یک اثر سینمایی طرف هستیم که فارغ از خوب یا بد بودن آن، می‌تواند بیننده را سرگرم کند. اما برای این‌که فیلم از مرحله سینما گذر کند و به یک اثر هنری تبدیل شود، کارگردان نیز باید از مرحله تکنیک و برانگیختن احساسات گذر کند و به مرحله خلق فرم و ایجاد حس برسد. رساندن یک اثر هنری به فرم حسی نیازمند زیست کارگردان و دغدغه‌مندی او نسبت به موضوعی است که برای به تصویر کشیدن هنرش انتخاب می‌کند. اگر فیلمی در خصوص قشر ضعیف جامعه ساخته می‌شود، باید کارگردان این نوع زندگی را زیست کرده باشد و یا زندگی آن‌ها دغدغه فکری او باشد. در غیر این صورت اثری که خلق می‌شود یا توهین‌‌آمیز بوده و یا در بهترین شرایط شعاری می‌شود. نقد فیلم رها که اولین اثر «حسام فرهمند» است و در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر خوش درخشید، فرصت مناسبی است تا موضوعی که در مقدمه نقد به آن اشاره شد را بررسی کنیم.

پدر خانواده (توحید با بازی شهاب حسینی) که سابقا راننده مترو بوده، به دلیل خودکشی دختری با انداختن خودش در زیر واگن او، دچار مشکلات عصبی شده و از کار خود استعفا داده است. این تمام چیزی است که ما از گذشته این کاراکتر می‌دانیم. شخصیت‌پردازی «توحید» در همان ابتدای داستان آغاز می‌شود و به‌سرعت شکل می‌گیرد. کاراکتری بی‌دست و پا که همه سر او کلاه می‌گذارند و این موضوع به عاملی برای تمسخر و توهین اعضای خانواده‌ تبدیل شده است. مشکل شخصیت «توحید» فقر نیست، بلکه دریوزگی او است. «توحید» به عنوان پدر یک خانواده برای امرار معاش به آرامگاه‌ها می‌رود تا میوه و خوراکی نذری جمع کند. زمانی که دوست رها (دخترش با بازی ضحا اسماعیلی) لباس‌ها و اجناس مصرف شده خانه‌اش را برای آن‌ها می‌آورد، باز هم این احساس دریوزگی او قلیان پیدا می‌کند، به‌نحوی که مورد شماتت همسرش (ثریا با بازی غزل شاکری) قرار می‌گیرد. یک اتفاق نابهنگام در ایستگاه مترو، شکل‌گیری تنش عصبی و استعفا از محیط کار باعث رسیدن به چنین شخصیتی می‌شود؟ مشکلات شخصیتی «توحید» هیچ ارتباطی با اتفاق دردناکی که او از سر گذرانده است، ندارد. گذشته‌ای که کارگردان برای این کاراکتر ساخته است یا بهتر است بگوییم تعریف کرده است (زیرا ساختن در سینما نیازمند شکل‌گیری اتفاق در قاب تصویر است) به هیچ وجه مخاطب را قانع نمی‌کند تا با این کاراکتر همراه شود و بتواند داستان را همراه با او تجربه کند. نهایت اتفاقی که این کاراکتر رقم می‌زند، برانگیختن احساسات مخاطب است. آن هم نه احساسات کنش‌گر بلکه یک ترحم منفغل.

«رها» وارد خانه «آرش» می‌شود تا اثر جرمی که می‌تواند باعث گیر افتادن برادرش شود را از بین ببرد. برادر او جنایت کرده است، اگرچه هدف این جنایت حفظ سرمایه خواهر بوده اما با شخصیت‌پردازی‌ای که از کاراکتر «رها» در نیمه اول داستان شاهد بودیم، او نمی‌تواند چشمش را نسبت به یک جنایت (به هر دلیلی) ببندد، چه برسد به آن‌که خود عامل چشم‌پوشی از این جنایت شود. فرق «رها» و «سونیا» در مواجهه آن‌ها در قبال یک جنایت است. عشق «سونیا» نسبت به «راسکلنیکفِ» رمان جنایت و مکافات باعث رستگاری او شد. «سونیا» می‌دانست که «راسکلنیکف» تنها با اقرار به جنایت می‌تواند از شکنجه روحی خود آزاد شود و با عشق خود نسبت به او، «راسکلنیکف» را به انجام این کار مجاب کرد. اما عشق «رها» نسبت به برادرش نه‌تنها «سهیل» را در مسیر رستگاری قرار نمی‌دهد بلکه باعث مرگ خودش نیز می‌شود. در واقع «سونیا» با عشقش نسبت به «راسکلنیکف» خود را شریک رنج او کرد اما عشق «رها» نسبت به برادرش او را شریک جرم جنایت «سهیل» می‌کند. هدف از به میان آوردن نام رمان جنایت و مکافات مقایسه آن با فیلم رها نیست زیرا به نظرم کمتر اثر هنری‌ای در طول تاریخ یارای مقابله با این رمان را دارد. بررسی صورت گرفته تنها به این دلیل انجام 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *