خبر روز | تکرار الگوهای منسوخ شده در قسمت سوم و چهارم سریال شکارگاه

«شکارگاه» اگر به ایده اولیه خود وفادار میماند میتوانست داستان منسجمتر و جذابتری شکل دهد اما به نظر میرسد به بیراهه رفته است.شکارگاه همچنان در کارگردانی، بازی، طراحی صحنه و فیلمبرداری و تدوین خوب است و این عوامل توانسته قصه کلیشهای شکارگاه نفرینشده را سر پا نگه دارد و همچنان از نظر مخاطب جذاب و تماشایی باشد.
الهام کوهی: همانطور که در قسمت دوم نیز حدس زده شد، با ورود دختر شمسی به عمارت و نقشههای او برای انتقام از خانواده میرعطا با وجودی که ماجراهای جدید بار درام سریال را بیشتر کرده اما داستان در دام تکرار افتاده است. استفاده از الگوهای کهن داستانی شاید در دهههای پیش به ذائقه مخاطب نزدیک بود اما در دهه جدید تلهایست که میتواند همه تلاشهای تیم تولید را به باد دهد.

در مورد عمارت نیز این مشکل وجود دارد. بارها از زبان کاراکترهای مختلف میشنویم که عمارت شکارگاه نفرینشده و مخوف است اما تا جایی که سریال پخش شده هیچ اتفاقی که نشان دهد این شکارگاه نفرینشده و عجیب است اتفاق نمیافتد و مخوف بودن آن کارکردی در خلق درام ندارد. در واقع با طراحی صحنه و تودرتو ساختن لوکیشن، فضایی خاص و مخوف به وجود نمیآید بلکه با جریانات و حوادثی که پدید میآید باید این خوف در مخاطب ایجاد شود که برای این مورد هم هیچ تلاشی نشده است.
فیلم مملو از مثلث عشقیهایی است که نه تنها از ملزومات داستان نیست که ریتم سریال را هم میگیرد. مثلث عشقی میان گلاب، سیمین و بهادر، مثلث عشقی دیگر بین بهادر، سیمین و بازجو، مثلث عشقی بین میرعطا و زن دوم میرعطا و اصلان، مثلث عشقی میان منصور، ناهید و زن منصور و رابطهی عاشقانه بین پسر دوم میرعطا و دختر شمسی باعث شده پیرنگ اصلی داستان کمرنگ شده و این روابط حاشیهای و پیرنگهای فرعی از فرع به اصل رسیدهاند و داستان را از ریتم انداختهاند.