خبر روز | نقد و بررسی فیلم The Last Rodeo چیزی مهمتر از خانواده وجود ندارد

نقد و بررسی فیلم The Last Rodeo وقتی به سینمای هالیوود معاصر نگاه میاندازیم، عمده محصولات تولیدی پاپکورنیاند. آثاری که صرفا یک هدف دارند: فروش خوب. در واقع اگر فیلمی مخاطبش را سرگرم کند، میتواند به فروش مدنظر نیز دست یابد. کارگردان و تهیهکننده اثر نیز که سود خوبی بدست آوردهاند، به سراغ تکرار این الگوی ساخت و درآمد بیشتر میروند. این دسته از آثار سینمایی ارزش هنری ندارند، از لحاظ محتوا لنگ میزنند و از خاطر جمعی مردم پاک میشوند.

جان آونِت، تهیهکننده و کارگردان ۷۵ ساله آمریکایی است که تجربهای نزدیک به ۵۰ سال کار حرفهای در صنعت هالیوود را دارد. او همچون عمده آثار گذشتهاش همچون «سه مسیح» (۲۰۱۷)، «کمی ایمان داشته باش» (۲۰۱۱) و فیلمهای قدیمیتری چون «گوشه قرمز» (۱۹۹۷) و «گوجهفرنگیهای سبز سرخشده» (۱۹۹۱) به سراغ دغدغه همیشگیاش رفته است: کاوش لایههای شخصیتی و روابط انسانی و روایت داستانهایی درباره انسانهایی که برای معنا بخشیدن و یافتن آرامش با گذشته یا بحرانهای درونی خود دستوپنجه نرم میکنند.

با حادثهای که برای کولی روی میدهد، گره اصلی ایجاد میشود. البته این گره زودتر از انتظار تماشاگر و روند یک سناریو سه پردهای، در دقیقه ۱۱ اتفاق میافتد. برای یک فیلم تقریبا دو ساعته، کمی عجولانه است. هنوز شخصیتها به خوبی معرفی نشدهاند. حتی اگر معرفی شخصیتها را ضروری ندانیم، نمایش لحظات جو و کولی به اندازهای نیست که نگرانی پدربزرگ برای نوهاش عیان و ملموس باشد. با انتقال کولی به بیمارستان و عمل جراحی حیاتی او، تامین پول عمل، تبدیل به دغدغه محوری شخصیتهای اصلی «آخرین رودیو» میشود. پرستار به آنها اعلام میکند که بیمه تنها ۴۰ درصد از هزینهها را تقبل میکند و ۶۰ درصد باقی مانده که معادل ۷۵ الی ۱۵۰ هزار دلار است، بر دوش سلی و پدرش است. جو قبول میکند که این پول را تامین کند. همانطور که در خلاصه داستان اشاره شد، او مجبور میشود یکبار دیگر پا به میدان گاوبازی بگذارد. البته نه با پایی سالم بلکه با پایی لنگان.

اولین سکانس همانطور که اشاره شد، مربوط به رویایی است که شخصیت اصلی میبیند. انتخاب این نما برای شروع، انتخاب درستی است. او با نمایش پیروزی جو، زندهبودن همسر مرحومش و خونی که از گوش همسرش سرازیر میشود، نشانههایی از وقایع پیشرو میدهد و بیننده را نسبت به دغدغههای درونی او آشنا میکند.

آونِت در «آخرین رودیو» با نمایش نماهایی لانگشات از فضای زندگی جو و اینسرتهایی از زخمهای بدن و جزئیاتی که کمتر به چشم میآید، سعی میکند او را به مخاطب معرفی کند. انتخابهای نماهای دوربین دقیقا همان نماهایی است که از یک کارگردان کهنهکار سینما انتظار میرود. نماهایی که خودنمایی نمیکنند و در خدمت روایت داستان هستند.

آنچه در «آخرین رودیو» برجسته است، خانواده است. فیلم داستانی دوساعته تعریف میکند تا بر اهمیت خانواده و روابط تاکید کند. پدر و دختری که آشتی میکنند، پدربزرگی که فداکاری بزرگی میکند و دوستان قدیمی فراموششدهای که فراتر از یک دوست و رفیقاند. آنچه از این فیلم به یادگار میماند، رفاقت ناب جو و چارلی است. رفاقتی که نه در ملاقاتها و تماسها، بلکه در قلبها و ذهنها همچون جریان خون، جاری است و در مواقع سختی مانند فرشتهای به داد انسان میرسد. به قول چارلی «رفاقت واسه همین موقعهاست.»

«آخرین رودیو» (۲۰۲۵) یک فیلم هالیوودی با فرمولی تکراری است. از آن دست آثار تجاری معروفی که در یاد نمیماند. از آن چه انتظاری میتوان داشت؟ قصد آن این بوده که رفاقت و عشق به خانواده را نشان دهد که در انجام آن موفق بوده است. هرچند از لحاظ تصویری، کارگردانی و داستانی کلیشهای و رایج است اما تماشای آن حس بدی منتقل نخواهد کرد. شاید یک تجربهای وس اندرسونی یا پل توماس اندرسونی نباشد، اما انسانی است و صحنههای گاوبازیش سرگرم میکند.
منبع: گیمفا