تصویر روز | آنچه در سریال شکارگاه از چشمها پنهان مانده

در ادامه تصویر روز | سریال شکارگاه در لایههای زیرین خود، روایتی از فروپاشی تدریجی نظم سنتی ارائه میدهد. در جهان داستانی شکارگاه، اقتدار دیرینه پدرسالارانه، زیر سایه شک، خیانت و نااطمینانی قرار گرفته است.
پس از گذشت 4 قسمت از شکارگاه شاید با طرح این سوال که چرا شکارگاه دیده نشد به این نتیجه برسیم که آن سریال خوبی نبوده است. اما، بهتر است توجه داشته باشیم که علیرغم بسیاری از سریالهایی که پیش یا پس از انتشار درگیر کلیشهسازی میشوند که به دیده شدنشان کمک میکند، آمدن شکارگاه با جنگ 12 روزه همراه بود که سبب شد پوششهای خبری جنگ، همچون سایهای بر چهره این سریال افتاده و مانع از دیده شدنش شود.

از طرفی دیگر، با این وجود که بیلبوردهای این سریال در سطح شهر دیده میشود، اما پوشش تبلیغاتی و نقد و بررسیها از جانب منتقدان بزرگ کمرنگتر است. فرض کنید در زمان انتشار سریال تاسیان، از مسعود فراستی تا محمود گبرلو درمورد آن صحبت کردند و برخی از آن دفاع و برخی دیگر آن را کوبیدند که منجر شد نام این سریال بر زبانها بیافتد.

شکارگاه در قسمت اول با اندکی شتابزدگی، اما دقیق، شخصیتها و فضای داستانی را به ما شناساند، قصه و گره داستانی را نشان داد و به نقطه عطف رسید. درواقع علیرغم بسیاری از سریالها که برای طرح قصه و شناساندن شخصیتها چند قسمت وقت تلف میکنند، شکارگاه در همان قسمت اول به ما نشان داد که میرعطا با خانواده شبه نظامیش که در آن حتی زنان کار با اسلحه را به خوبی بلدند به محافظت از تاجی گران بها دعوت شده است.

حالا با روشن و خاموش شدن دوربین بر روی چهرهها به خوبی تک تک آنها را میشناسیم؛ نگاهها روابط را به ما نشان میدهند و دیالوگها در صدد اثبات آن نگاهها هستند.همین طرحریزی اصولی در قسمت اول باعث میشود که شگفتانگیزترین موفقیت به دستان نیما جاوید بیافتد و مخاطب در قسمت سوم چنان نزدیکی با داستان داشته باشد که پاسخ میرعطا را از پیش حدس بزند.
سریال شکارگاه در لایههای زیرین خود، روایتی از فروپاشی تدریجی نظم سنتی و تزلزل در ساختار قدرت ارائه میدهد. در جهان داستانی شکارگاه، اقتدار دیرینه پدرسالارانه، زیر سایه شک، خیانت و نااطمینانی قرار گرفته است.
شخصیت اصلی، میرعطا، در موقعیتی دوگانه قرار دارد؛ از یکسو حامل وظیفه حفاظت از نماد مشروعیت سیاسی (تاج سلطنتی) است و از سوی دیگر، در درون خانوادهاش با گسست و بیثباتی مواجه میشود. این همپوشانی بحران شخصی و بحران حکمرانی، به خوبی نشان میدهد که شکارگاه تنها درباره یک مأموریت امنیتی نیست، بلکه درباره زوال تدریجی نظم کهن در عصر قاجار و ناتوانی قدرت سنتی در مدیریت آشوبهای مدرن است.