خبر روز | رستاخیز تلاشی دیگر برای احیای یک داستان آشنا

رستاخیز تلاشی دیگر برای احیای یک داستان آشنا برای جبران این وضعیت، در سال ۲۰۲۱، کلاید فیلیپس، سازندهی چهار فصل اول، دنبالهای با عنوان «خونِ تازه» ساخت. در این فصل اضافه، دکستر مورگان با تغییر نام در یک شهر کوچک ساکن میشود، اما پسر بزرگشدهاش، هریسون، به او ملحق میشود و همان تمایلات بیمارگونه را از خود نشان میدهد. پایانبندی این فصل قرار بود نقطهی پایانی بر داستان باشد: پسر به درخواست پدر به او شلیک میکند.

بنابراین، ابتدا پیشدرآمدی با عنوان «گناه نخستین» به هواداران «دکستر» تقدیم شد، و سپس ادامهای ساخته شد که در آن قاتل معروفِ «شرورِ دوستداشتنی»، به شکلی معجزهآسا به زندگی بازمیگردد. سریال اصلی بر اساس رمان «شیطان خفتهی دکستر» اثر جف لیندسی ساخته شده بود، اما از فصل دوم به بعد، داستانهای کتاب و سریال از هم فاصله گرفتند. دکسترِ کتابها در سال ۲۰۱۵ و در هشتمین جلد از مجموعه، برای همیشه مرد.

ایراد گرفتن به جانسختی غیرمنطقی این قاتل بیفایده است، چنین داستانهایی در دوران اوج فیلمهای اسلشر هم در ژانر وحشت دیده شدهاند. خود دکستر مورگان هم از فصل دوم به بعد مدام در آستانهی مرگ یا افشا شدن بود، اما هر بار به شکلی از مهلکه گریخت؛ حتی وقتی با قایقی به دریای طوفانی زد، باز هم جان سالم به در برد.

ضمن اینکه غیرواقعی بودن اتفاقات از همان صحنههای اول مشخص است: تمام شبحهایی که برای دکستر ظاهر میشوند، به اندازهی شخصیتهای زندهی سریال اصلی پیر شدهاند. برای جلوگیری از ناامیدی در آینده، بهتر است از همین حالا بپذیریم که دکستر «رستاخیز» به سمت عناصر ماورایی گرایش دارد و حتی تلاشی برای باورپذیر بودن نمیکند.
در این مورد، این موضوع یک امتیاز مثبت است، در غیر این صورت، تمام پیچوتابهای داستانی یا بیشازحد طولانی میشدند یا اصلاً اتفاق نمیافتادند. اما اینجا دکستر مورگان به راحتی در نیویورک دوست و کار پیدا میکند و خیلی سریع قاتل را شناسایی میکند. در این میان، مخاطب با یک سورپرایز بزرگ روبهرو میشود: اهمیت «مسافر تاریک» در داستان بسیار کمتر از چیزی است که در ابتدا به نظر میرسد.

در غیر این صورت «دکستر: رستاخیز» تلاشی جسورانه اما نامطمئن برای احیای دوبارهی یک فرنچایزِ بهظاهر تمامشده است. سریال با کنار گذاشتن منطق و واقعگرایی، به سمت طنز سیاه و نوستالژیِ فصلهای اول بازمیگردد، اما این بازگشت بیشتر شبیه یک ترفند ناامیدکننده است تا یک احیای اصیل. حضور دکسترِ کمحوصله و کمفکر، مواجههی پیشبینی ناپذیر با شرور جدید، و خط داستانی ضعیفِ هریسون، همگی نشان میدهند که این «رستاخیز» بیشتر از آنکه ضروری باشد، تجملی است. اگر سریال بتواند در ادامه تعادل بهتری بین نوستالژی و داستانپردازی پیدا کند، شاید ارزش تماشا داشته باشد؛ در غیر این صورت، این سومین مرگِ غیرقابلباورِ دکستر مورگان خواهد بود.
منبع: گیمفا