خبر روز

خبر روز | افشای سانسورهای سریال «شب‌های برره» و پایان ناگهانی آن بعد از 20 سال

مهراب قاسم‌خانی خاطراتش از سانسورهای «شب‌های برره» را اینطور تعریف کرد: یک عکس از خودم با سبیل به دیوار زده بودم و اسمش را قاسم خان دماغ کوفته گذاشتم، گفتند توهین است! یک واژه داشتیم به نام «حمام فینگ»؛ گفتند توهین به حمام است! عکس رضاشاه را هم بالای میز زده بودیم. این تصویر دو سه قسمت نشان داده شد، اما بعد گفتند دیگر تکرار نشود. حتی گفتند کادر را طوری ببندید که فقط پایین عکس دیده شود و سرش مشخص نباشد. بعدتر هم گفتند کلاً آن را حذف کنید. هر روز برایمان یک سورپرایز جدید بود!

بدون آنکه بدانیم چرا «شب‌های برره» تمام شد!

  قاسم خانی با بیان اینکه من نمی‌توانم بگویم به‌طور کلی با سانسور مخالفم، اظهار کرد: به نظر من دو نوع سانسور وجود دارد؛ سانسوری که با هدف حفاظت از جامعه انجام می‌شود، مثل جلوگیری از تشویق به خشونت، تروریسم یا کودک‌آزاری. با این نوع موافقم. اما سانسوری که برای حفظ قدرت است، نه برای حفاظت از جامعه. این نوع، نشانه‌ اقتدار و قدرت نیست؛ نشانه‌ی ضعف است. از عدم اعتمادبه‌نفس می‌آید. یعنی تو فکر می‌کنی در گفتگوی آزاد می‌بازی. من نمی‌خواهم حرفم سانسور شود؛ دوست دارم در گفت‌وگویی آزاد حضور داشته باشم.


زمان نوشتن مدام به خودم می‌گویم این را ننویسم، آن را ننویسم

قاسم خانی ادامه داد: از این چیزهای عجیب زیاد داشتیم. همین‌ها باعث می‌شود وقتی داری می‌نویسی، مدام فکر کنی: «این را ننویسم، آن را ننویسم…» یکی از آسیب‌های سانسور این است که تصویری غلط و غیرواقعی به جامعه می‌دهی. انگار به‌جای اینکه آینه جلویشان بگذاری، برایشان کارت‌پستال می‌فرستی. فقط بخش‌های قشنگ را نشان می‌دهی. آسیب دیگرش به خود هنرمند برمی‌گردد. ذهنش دچار خودسانسوری می‌شود؛ حتی در جاهایی که اصلاً نیازی به سانسور نیست. خودم در جلسات نویسنده‌ها گاهی حس می‌کنم ناظر کیفی درون خودم هستم! دائم با خودم می‌گویم: این که نمی‌شود، نه، آن هم نه و می‌دانم حتی نیتی هم پشت آن جمله نیست، ولی باز سانسورش می‌کنم… من دیگر سمت قصه‌ای نمی‌روم که بدانم ممکن است برایم مسئله‌ساز شود. احتمالاً چیزی می‌نویسم که برای جامعه تابو نباشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *