خبر روز | نقد و بررسی فیلم Dangerous Animals آماتورهای سرگرمکننده

بررسی فیلم Dangerous Animals امروزه کمتر تماشاگر سینمایی را میتوان یافت که قبل از تماشای یک اثر هالیوودی رایج نداند و نتواند حدس بزند که با چه اثری روبرو است؛ آثاری خالی از محتوا که بیش از هر چیز بر شوکهکردن مخاطب تکیه دارند. شوکهایی اغلب تکراری، برگرفته از نمونههای پیشین، گاهی با اندکی چاشنی تازه که در نهایت تفاوت چندانی در طعم کلی این محصولات ایجاد نمیکند.


زِفیر، موجسواری سرکش و آزاداندیش است که زندگیاش را در دل یک ون کوچک و کنار ساحل میگذراند. اما در یکی از روزهای عادی، بهطور ناگهانی اسیر تاکر میشود؛ قاتل زنجیرهای مرموزی که همدستان بیرحمش چیزی جز کوسههای غولپیکر اقیانوس نیستند. اکنون زِفیر باید راهی برای گریز پیدا کند، پیش از آنکه تاکر او را به ضیافت خونین شبانه کوسهها بسپارد.

شان بیرن، فیلمساز استرالیایی است که با نخستین اثر بلندش، «دوستداشتنیها» در سال ۲۰۰۹، بهعنوان کارگردانی نوآور در ژانر وحشت شناخته شد. این فیلم با ترکیب خشونت عریان، طنز سیاه و فضاسازی روانشناختی، توجه جشنوارهها و علاقهمندان سینمای مستقل را جلب کرد. شش سال بعد با «آبنبات شیطان» به سینما بازگشت؛ اثری که وحشت را با موسیقی هوی متال و درامی خانوادگی در هم آمیخت و نشان داد بیرن علاقه دارد مرزهای رایج سینمای ترسناک را جابهجا کند. او پس از چندین سال سکوت، با «حیوانات خطرناک» در سال ۲۰۲۵ بار دیگر سر و صدا به پا کرد؛ فیلمی تلفیقی از وحشت بقا و قاتل زنجیرهای که این بار ترس از طبیعت (کوسهها) و شر انسانی را در دل ماجرایی پرتنش در اقیانوس به تصویر میکشد. همین فاصله طولانی میان آثار، انتظارات از تازهترین فیلم او را بیش از پیش بالا برده است.

قبل از بررسی روند داستانی فیلمنامه و وقایع آن، شاید شما هم پس از تماشا یا حتی پیش از تماشا، توجهتان به اسم اثر جلب شده باشد. قصه «حیوانات خطرناک» روایتگر یک قاتل زنجیرهای است که طعمههایش را در اختیار کوسههای گرسنه اقیانوس قرار میدهد و از آنها فیلم میگیرد. انتخاب چنین عنوانی نه تنها گمراهکننده است، بلکه نشان میدهد فیلم حتی در مرحله نامگذاری هم به دنبال برانگیختن هیجان سطحی بوده تا معنا. عنوانی که به جای تاکید بر کشمکش انسانی، صرفا به حیوانات اشاره دارد، فیلم را از همان ابتدا در سطح اکشن حیوانمحور پایین میآورد و انتظاری که ایجاد میکند با محتوای اصلی همخوانی ندارد. این تضاد یکی از دلایل سرخوردگی مخاطب پس از مواجه با اثر است.