بررسی و نقد آخرین نسخه از سری فیلم آواتار: آتش و خاکستر

به گزارش گلی شی با وجود تماشایی بودن جلوههای بصری «آواتار: آتش و خاکستر»، فیلم در توسعه داستان و شخصیتها، جای خالی خلاقیت و عمق را نشان میدهد.آخرین نسخه از سری «آواتار» با جلوههای بصری خیرهکننده، اما با تکرار بیش از حد روایتهای پیشین و شخصیتپردازی ضعیف نتوانسته وعدههای بزرگ خود را برآورده کند.

«آتش و خاکستر» از نظر جلوههای بصری بینظیر است، همانطور که از کامرون انتظار میرود، اما فرصتی طلایی برای پایان دادن شایسته به یک سهگانه را هدر میدهد. فیلم بارها به ایدههای جدید اشاره میکند اما بلافاصله به تکرار همان چیزی که قبلاً انجام داده، بازمیگردد. با اینکه گفته میشود این فیلم بهعنوان بخشی از یک فیلمنامه طولانی با «راه آب» نوشته شده، اما این موضوع توجیهکننده تکرار عجیب آن نیست؛ صحنهها و لحظات زیادی مشابه «راه آب» هستند و نسلهای آینده به سختی میتوانند تفاوت آنها را تشخیص دهند. دنبالههای موفق تنها تکرار نمیکنند؛ آنها جهان داستانی را توسعه میدهند.

یک سال از پایان «راه آب» گذشته است، جایی که مرگ نِتیام رخ داد. جیک (سام ورثینگتون) از پسرش لوآک (بریتان دالتون) فاصله گرفته است. لوآک فیلم را با روایت زیبا و غمگینی درباره از دست دادن آغاز میکند، وعدهای از داستانی درباره اندوه و احساس گناه که هرگز به طور کامل شکل نمیگیرد. در حالی که لوآک و جیک تلاش میکنند پس از تراژدی دوباره با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، نیتیری (زویی سالدانا) در درد خود سرگردان است و احساس میکند دور از خانه نمیتواند تعادل بیابد. در این بخش، کامرون و نویسندگانش همچنان با تمهایی مانند صلح در برابر قدرت بازی میکنند و نشان میدهند کسانی که با مادر زمین (یا در اینجا ایوا) هماهنگاند، بر کسانی که درصدد تخریب آن هستند، پیروز خواهند شد.

در بخش منفی داستان، دوباره با کوریتچ (استیفن لانگ) روبهرو میشویم، اکنون در شکل کامل ناوی، که به طور عجیب در پایگاه نظامی راه میرود و به ادی فالکو و جیووانی ریبسی دستور میدهد. در میان اینها، اسپایدر (جک چمپیون) که اکنون فرزند خوانده جیک و نیتیری است، زمان زیادی از فیلم را اشغال کرده است. چند صحنه هوشمندانه بین اسپایدر و کیری (سیگورنی ویور) درباره حس آنها از بیگانگی نمیتواند جایگزین شخصیتپردازی ضعیف اسپایدر شود، بهویژه که نقش او در داستان بسیار کلیدی است و انسانها او را بهعنوان کلید تسلط بر سیاره میبینند.

البته بسیاری از مخاطبان ممکن است اشتباهات داستانی «آتش و خاکستر» را به خاطر جلوههای بصری شگفتانگیز آن ببخشند. در زمانی که سرگرمی تحت تأثیر محتواهای ضعیف سرویسهای استریم و فراوانی هوش مصنوعی محدود شده، وسوسهکننده است که به این فیلم صرفاً به خاطر تلاش برای شگفتزدگی بیننده نمره خوبی بدهیم. کامرون یکی از معدود کارگردانانی است که همیشه تلاش میکند تا مخاطب بیشترین ارزش را از وقت و پول خود دریافت کند. حتی اگر هرگز خارج از این فرنچایز فیلم دیگری نساخت، همچنان میتواند ادعا کند که جهانی سینمایی خلق کرده است که با پارکهای تفریحی، اسباببازیها، بازیهای ویدیویی و غیره ادامه خواهد داشت.



